Black_wolf ارسال شده در 3 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر اگر عمر دوباره داشتم، اشتباهات بیشتری مرتکب میشدم. همه چیز را آسان میگرفتم، تنها اندکی از رویدادهای جهان را جدی میگرفتم. اهمیت کمتری به بهداشت میدادم، مسافرت بیشتر میرفتم، از کوهها بیشتر بالا میرفتم، در رودخانههای بیشتری شنا میکردم. بستنی بیشتر میخوردم و اسفناج کمتر. مشکلات واقعی بیشتری داشتم و مشکلات واهی کمتری. آخر ببینید، من از آدمهایی بودم که بسیار محتاط و عاقلانه زندگی کردم، البته من هم لحظات سرخوشی داشتم، اما اگر عمر دوباره داشتم، از این لحظات سرخوشی بیشتر میداشتم. من هرگز جایی بدون دماسنج، پالتو، بارانی و… نمیرفتم. اگر عمر دوباره داشتم، سبکتر سفر میکردم. وقت بهار، زودتر پابرهنه راه میرفتم و وقت خزان دیرتر به این لذت خاتمه میدادم. بیشتر عاشق میشدم، پایکوبی و شادی بیشتری میکردم و در روزگاری که همگان عمرشان را وقف بررسی وخامت اوضاع میکنند، من به ستایش آسان گرفتن اوضاع میپرداختم 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Miss little ارسال شده در 4 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر 3 ساعت قبل، Black_wolf گفته است: اگر عمر دوباره داشتم، اشتباهات بیشتری مرتکب میشدم. همه چیز را آسان میگرفتم، تنها اندکی از رویدادهای جهان را جدی میگرفتم. اهمیت کمتری به بهداشت میدادم، مسافرت بیشتر میرفتم، از کوهها بیشتر بالا میرفتم، در رودخانههای بیشتری شنا میکردم. بستنی بیشتر میخوردم و اسفناج کمتر. مشکلات واقعی بیشتری داشتم و مشکلات واهی کمتری. آخر ببینید، من از آدمهایی بودم که بسیار محتاط و عاقلانه زندگی کردم، البته من هم لحظات سرخوشی داشتم، اما اگر عمر دوباره داشتم، از این لحظات سرخوشی بیشتر میداشتم. من هرگز جایی بدون دماسنج، پالتو، بارانی و… نمیرفتم. اگر عمر دوباره داشتم، سبکتر سفر میکردم. وقت بهار، زودتر پابرهنه راه میرفتم و وقت خزان دیرتر به این لذت خاتمه میدادم. بیشتر عاشق میشدم، پایکوبی و شادی بیشتری میکردم و در روزگاری که همگان عمرشان را وقف بررسی وخامت اوضاع میکنند، من به ستایش آسان گرفتن اوضاع میپرداختم داشتم همزاد پنداری میکردم به بخش بستنی رسیدم تا اینجای کار دیدم دیگه بیشتر از این بستنی بخورم تو دنیا بستنی قحطی میاد... (وی عاشق بسدنی اسد) 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Miss little ارسال شده در 4 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر هم اکنون، Miss little گفته است: داشتم همزاد پنداری میکردم به بخش بستنی رسیدم تا اینجای کار دیدم دیگه بیشتر از این بستنی بخورم تو دنیا بستنی قحطی میاد... (وی عاشق بسدنی اسد) Icy girl 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Miss little ارسال شده در 4 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر 4 ساعت قبل، Black_wolf گفته است: اگر عمر دوباره داشتم، اشتباهات بیشتری مرتکب میشدم. همه چیز را آسان میگرفتم، تنها اندکی از رویدادهای جهان را جدی میگرفتم. اهمیت کمتری به بهداشت میدادم، مسافرت بیشتر میرفتم، از کوهها بیشتر بالا میرفتم، در رودخانههای بیشتری شنا میکردم. بستنی بیشتر میخوردم و اسفناج کمتر. مشکلات واقعی بیشتری داشتم و مشکلات واهی کمتری. آخر ببینید، من از آدمهایی بودم که بسیار محتاط و عاقلانه زندگی کردم، البته من هم لحظات سرخوشی داشتم، اما اگر عمر دوباره داشتم، از این لحظات سرخوشی بیشتر میداشتم. من هرگز جایی بدون دماسنج، پالتو، بارانی و… نمیرفتم. اگر عمر دوباره داشتم، سبکتر سفر میکردم. وقت بهار، زودتر پابرهنه راه میرفتم و وقت خزان دیرتر به این لذت خاتمه میدادم. بیشتر عاشق میشدم، پایکوبی و شادی بیشتری میکردم و در روزگاری که همگان عمرشان را وقف بررسی وخامت اوضاع میکنند، من به ستایش آسان گرفتن اوضاع میپرداختم عام من اگر عمر دوباره داشتم یا به عقب بر میگشت قدر بچگیامو بیشتر میدونستم هیچ وقت آرزو نکردم که بزرگ بشم، اما شکر هم نکردم که هنوز بچم خیلی بیخیال تر می بودم نسبت به مسائل عشق به بیشتری به آدم ها هدیه میدادم و بیشتر برای خودم کادو میخریدم ^^ 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .