Black_wolf ارسال شده در 27 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد اگر گفت باید برم جلوشو نگیر! وقتی بخواد بره، میره... ولی همون فرصتی رو که تو آخرین لحظه داری مهربون باش، بخند و دست از خاطره ساختن بَرنَدار؛ بزن زیر دماغش بگو: «آهای نری بگی بد بودا...» گریه نکن، بخند و بازوش رو نیشگون بگیر، بهش نگو: دوس ندارم حرفایی که به من زدی به یکی دیگه بزنی! نگو: اگر زدی پای حرفات وایسی. نصیحتش نکن! نفرینش نکن! فقط لحظهی آخر بازم از ته قلبت دوسش داشته باش انگاری قراره بمیره! وقتی رفت... بزن زیر گریه، یه هفته، یه ماه، یه سال... همچین که خالی شدی یه شب یه جایی یه زمین خوش آب و هوا گیر بیار یه چاله بکن و خاطرههاتو بریز داخلش و روش خاک بریز. یه شاخه گل بذار سر قبرش و بشین یه فاتحهام بخون برای روزای خوبتون. آخرین تصویر تو ازش میشه: یه خاکسپاری مُجلل و روزی که مُرد، ولی آخرین تصویر اون از تو میشه: یه آدم مهربونِ تکرار نشدنی! اون هربار که یادِ تو میوفته میمیره... فکر کنم این انتقام منصفانهای باشه! نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .