فریحا ارسال شده در 15 مرداد، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مرداد، 2023 #داستان_کوتاه_دپ⁴ پصری ب دختری ب صورت ناشناس پیام میده" پصی: صلام ...(: دخی: علیک صلام .../: پصی: میشه باهم باشیم ...؟(: دخی: نه من ع این جور رابطه ها خشم نمیاد .../: پصی: خاهش میکنم فقط چن روز عشقم ولم کرده ...): دخی: فقط چن روزا بش سیوت کردم .../: پصی: خعلی ممنون عزیزم ...(: روزها گذشت ...|: هفتها گذشت ...|: ماها گذشت ...|: حالا دختر با جونو دل عاشق پصر شده بود پصر برای خشبختیش هرکاری میکرد'! شب روز کار میکرد تا بتونن به هم برسن دختر دیوانه وار عاشقش شده بود پصرم میگف که هیچکص جز اون به چشمش نمیاد ../: این همه عشق و علاقه به رابطه جنسی کشید دختر با اون همه نجابتی که داشت بدنشو دراختیار عشقش گذاشت و باهم بودن بعد اون شب عشق دختر هروزو هروز بـیشتر میشد ولی حالا پصر تلفناشو یه خط درمیون جواب میداد ... حالا پیاماشو تک کلمه ای جواب میداد … یه روز دختر به پصر زنگ زد ولی خاموش بود از هرکی پرسید کصی ع عشقش خبری نداش …(: چن روز گذش دختر هروز افسرده تر از دیروزش میشد… یه روز پصر بهش زنگ زدو گف: میخام ببینمت دختر خشحال شدو ط دلش گف: خداروشک عشقم لابد کاری داشته که خاموش بوده… قرار گذاشتن همون جای همیشگی… ولی وقتی رف دختریو دست در دست پصر دید پصر با لبخند به دختر نگاه میکرد ولی دختر هر لحضه استرسش بیشتر میشد…|: وقتی به هم رسیدن بعد سلام علیک پصر با لبخندی گف: ازت خیلی ممنونم که این مدت کنارم بودی هرکاری برام کردی دختر با لبای لرزون گف: کشش نده حرفتو بزن پصر دست دختر کناریشو بالا برد و گف الان عشق اولم برگشته امیدوارم خشبخت بشی… من نمیتونم باهات بمونم… بهت که گفده بودم عشقم رفته و حالا برگشته ببخشید عزیزم دختر اشکش ریختو گف: پص اون خانومم گفتنات پص اون همه ناز کشیدنات تا نصف شب اضافه کاری وایسادنات که بتونی برام بهترین حلقه رو بخری همش کشک بود …؟؟؟ پصر سرشو انداخ پایینو گف: ببخشید دختر گف: باشه اگ ولت کرد بازم برگرد پیش خودم قول میدم به روت نیارم چجوری داغونم کردی دختر دومی گف: بسه دیگ شما دوتا برا هم ساخته نشدین دصت پصرو گرف گف: بریم عشقم و رفتند دختره هم رف اما ناگهان… صدای بوقو شکستن شیشه و جیغ تو سر پصره پیچیدهراسان برگشت که عشق دومشو خون مالی کف اسفالت دید دیوید سمتشو بغلش کرد پصر صداش میلرزیدو بغض کرده بود شرو ب حرف زدن کرد گف پاشو فرشته کوچولوم چرا چشاتو بستی بغضش شکست اشکاش سرا زیر شدن باز کن اون چشای نازتو پاشو عروسکم بازم بهم بگو عشقم پاشو خانوم خونمم بخدا هیچکس اندازه ی ط برام عزیز نیس ولی دیر خعلی دیر بود نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .