رفتن به مطلب

دااستان کوتاہ


kambiz_landar

ارسال های توصیه شده

بینوایے هر روز در بازار گدایے میکرد و مردم حماقت او را دست مے انداختند. دو سکه به او نشان میدادند که یکے طلا بود و دیگرے از نقره. اما او همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد! داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهے زن و مرد به دیدن این گدا مے آمدند و دو سکه طلا و نقره به او نشان مے دادند و او همیشه نقره را انتخاب میکرد مردم او را دست مے انداختند و به حماقت او مے خندیدند. تا اینکه مرد مهربانے از راه رس...ید و از اینکه او را آن طور دست مے انداختند ناراحت شد. او را به گوشه اے دنج از میدان کشید و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند تو سکه طلا را بردار. این طورے هم پول بیشترے گیرت مے آید و هم دیگر دستت نمے اندازند. گدا پاسخ داد: ظاهرا حق با شماست اما اگر سکه طلا را بردارم دیگر مردم به من پول نمے دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آنهایم! شما نمے دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آوردم! بدان که اگر کارے میکنے که هوشمندانه است هیچ اشکالے ندارد که مردم تو را احمق پندارند!
نظر و سپاس مے خوام:hegh:
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۲/۲/۲۳ در 21:01، kambiz_landar گفته است:
بینوایے هر روز در بازار گدایے میکرد و مردم حماقت او را دست مے انداختند. دو سکه به او نشان میدادند که یکے طلا بود و دیگرے از نقره. اما او همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد! داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهے زن و مرد به دیدن این گدا مے آمدند و دو سکه طلا و نقره به او نشان مے دادند و او همیشه نقره را انتخاب میکرد مردم او را دست مے انداختند و به حماقت او مے خندیدند. تا اینکه مرد مهربانے از راه رس...ید و از اینکه او را آن طور دست مے انداختند ناراحت شد. او را به گوشه اے دنج از میدان کشید و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند تو سکه طلا را بردار. این طورے هم پول بیشترے گیرت مے آید و هم دیگر دستت نمے اندازند. گدا پاسخ داد: ظاهرا حق با شماست اما اگر سکه طلا را بردارم دیگر مردم به من پول نمے دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آنهایم! شما نمے دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آوردم! بدان که اگر کارے میکنے که هوشمندانه است هیچ اشکالے ندارد که مردم تو را احمق پندارند!
نظر و سپاس مے خوام:hegh:

👍🏼👏🏼

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۲/۲/۲۳ در 21:01، kambiz_landar گفته است:
بینوایے هر روز در بازار گدایے میکرد و مردم حماقت او را دست مے انداختند. دو سکه به او نشان میدادند که یکے طلا بود و دیگرے از نقره. اما او همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد! داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهے زن و مرد به دیدن این گدا مے آمدند و دو سکه طلا و نقره به او نشان مے دادند و او همیشه نقره را انتخاب میکرد مردم او را دست مے انداختند و به حماقت او مے خندیدند. تا اینکه مرد مهربانے از راه رس...ید و از اینکه او را آن طور دست مے انداختند ناراحت شد. او را به گوشه اے دنج از میدان کشید و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند تو سکه طلا را بردار. این طورے هم پول بیشترے گیرت مے آید و هم دیگر دستت نمے اندازند. گدا پاسخ داد: ظاهرا حق با شماست اما اگر سکه طلا را بردارم دیگر مردم به من پول نمے دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آنهایم! شما نمے دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آوردم! بدان که اگر کارے میکنے که هوشمندانه است هیچ اشکالے ندارد که مردم تو را احمق پندارند!
نظر و سپاس مے خوام:hegh:

خودش هم کلک زده

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...