حسین138 ارسال شده در 9 تیر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، 2023 در شب سردی که دریا راهی مرداب بود و نگاه ساکت مرداب هم بی تاب بود قلب ساحل،در طنین گام هایت می تپید دست های بی نصیبش، بی قرار آب بود دیدم از آن سوی فردا،از خدا می آمدی در نگاهت، شعله ای عریان تر از مهتاب بود کوه یخ را هرم جادوی تو وقتی آب کرد در سقوط چشم های، وحشت سرداب بود پشت سر، دریا از شب،روبه رو،توفان قطب در نگاهت گردباد و در دلت گرداب بود چشم هایت محو شد،چیزی تو را در خود کشید آه!رویا بود، رویایی شبیه خواب بود دوباره از خاک (سعید یوسفی نیا) 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .