حسین138 ارسال شده در 1 تیر، 2023 ارسال شده در 1 تیر، 2023 دید موسی یک شبانی را به راه کو همیگفت ای گزیننده اله تو کجایی تا شوم من چاکرت چارقت دوزم کنم شانه سرت دستکت بوسم بمالم پایکت وقت خواب آید بروبم جایکت ای فدای تو همه بزهای من ای به یادت هیهی و هیهای من این نَمَط بیهوده میگفت آن شبان گفت موسی با کی است این ای فلان گفت با آنکس که ما را آفرید این زمین و چرخ از او آمد پدید گفت موسی های بس مدبر شدی خود مسلمان ناشده کافر شدی این چه ژاژست این چه کفرست و فشار پنبهای اندر دهان خود فشار گر نبندی زین سخن تو حلق را آتشی آید بسوزد خلق را گفت ای موسی دهانم دوختی وز پشیمانی تو جانم سوختی جامه را بدرید و آهی کرد تفت سر نهاد اندر بیابانی و رفت وحی آمد سوی موسی از خدا بندهی ما را ز ما کردی جدا تو برای وصل کردن آمدی یا برای فصل کردن آمدی هر کسی را سیرتی بنهادهام هر کسی را اصطلاحی دادهام در حق او مدح و در حق تو ذم در حق او شهد و در حق تو سم من نکردم امر تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم ما زبان را ننگریم و قال را ما روان را بنگریم و حال را موسیا آدابدانان دیگرند سوخته جان و روانان دیگرند ملت عشق از همه دینها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست چونک موسی این عتاب از حق شنید در بیابان در پی چوپان دوید عاقبت دریافت او را و بدید گفت مژده ده که دستوری رسید هیچ آدابی و ترتیبی مجو هرچه میخواهد دل تنگت بگو کفر تو دینست و دینت نور جان آمنی وز تو جهانی در امان 1 1 نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .