نیلوفرآبی ارسال شده در 28 خرداد، 2023 ارسال شده در 28 خرداد، 2023 تحت تعقیب از روزی که برای کشتنِ او جایزه تعیین کردند، تمام تابلوهای اعلانات و دیوارهای شهر پر از آگهی شده بود. خبرنامهی محلی عکس او را هر روز کنار تیتر اول چاپ میکرد. دور تا دورِ شهر قُرُق شده بود. گماشتهها همهجا را به دنبال ردی از او وارسی میکردند. جماعتی از اهالی مسلح، سوراخ به سوراخ شهر را به طمع کشتن او و تصاحب جایزه زیر پا گذاشتند. یک هفته بعد از اعلان، جنازهی کبود و بو گرفتهی او را غرق در خونِ ماسیده با جمجمهی سوراخ، در مخروبهای بیرون شهر پیدا کردند؛ تپانچهای میان دستش بود و کاغذی کنار جنازه: 《خودم زحمتتان را کم کردم. آن جایزه را به یک خیریه بدهید.》 1 1 نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .