رفتن به مطلب

معرفی کتاب 41


زانکو

ارسال های توصیه شده

افسوس که انسان قدر سعادت را نمی‌داند، موقعی می‌فهمی که آن را از دست داده‌ای. آه که در عرض یک سال چه وقایعی رخ داده است. یادت می‌آید که من در شبانه‌روزی چقدر خوشحال بودم؟ آن وقت نمی‌دانستم که عاشق هستم. رفته رفته درک می‌کنی که موریانه‌ای دارد وجودت را می‌جود، روح و جسم تو را در خود می‌گیرد، می‌بینی کسی وجود دارد که برایت از هوایی که تنفس می‌کنی، واجب‌تر است.

حالا زندگی‌ام در انتظار ورود پستچی خلاصه شده است. اغلب هم نامه‌ای دریافت نمی‌کنم. ولی من به هر حال، پر از امید انتظار آن ساعت را می‌کشم و بعد، وقتی آن لحظه خوب یا بد می‌گذرد، باز با همان امید سابق، به انتظار روز بعد، بر جا می‌مانم. اگر روزی حواسم به جای دیگری معطوف باشد و پستچی سر برسد، آن وقت معلوم می‌شود که از عشقم کاسته شده است...!

📕 هیچ یک از آنها‌ باز نمی‌گردد
🏻 #آلبا_دسس_پدس

📚الناز کتابدار 

اسفند 1401 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...