رفتن به مطلب

#سواد_رابطه_8💎


ReLIFE

ارسال های توصیه شده

.
مدارا، نام پنهان خوشبختی است.
رابطه‌ی انسانی سالم، پیش‌نیازهای ساده اما معمولا مراعات‌نشده‌ای دارد. پذیرش خود و دیگری، چنان که واقعیت داریم. پرهیز از آغشتن واقعیات با ایده‌ال‌ها و رویاها. پنهان‌نکردن رنجش‌ها و بدل نکردن دانه‌های ریز برف دلخوری به بهمن مهیب خشم. از خواستن‌‌های خود، قوانین نساختن و به دیگری تحمیل نکردن.

ما، غالبا سلاطین خلق رنج توامان خود و آدمهای مجاوریم. روابط ما- نه الزاما روابط عاطفی- معمولا به دوسویه فرسایشی و ناخوشایند باج‌گیری-باج‌دهی بدل می‌شود، موازنه‌ای منفی برای دو انسان ناخوشحال. تا چشمم می‌بیند، قبیله‌ای از گیاهان مسمومیم که بیش از جاذبه دوستی، هراس تنهایی و ترس از با خویش ماندن است که ما را کنار هم نگه داشته.

آموخته‌ام کسی را نمی‌توان تغییر دائمی مثبت داد. و اموخته‌ام انسان در پنهان‌کردن خواسته‌های راستین خود زیر نقاب‌های مجلل پوچ بسیار ماهر است. با این همه، این را هم آموخته‌ام که وقت برای مهربانی کم است، و برای جنون و خشم و خودخوری بسیار. و این را نیز یاد گرفته‌ام که به تاریکی‌های درونم احترام بگذارم و مهارشان کنم تا حریم کسی را زخم نزنند. بله، من فرزند نور و روشنایی هستم، نه چندان سپید و نه چندان سیاه.

خوشبختی، شاید شب‌ها به شکل آرامش آدمی است که در آینه نگاه می‌کند، و از خودش بیزار نیست، و مطمئن است کیفیت لبخندهایی که ساخته از زخم‌هایی که زده بیشتر است، و می‌داند در نفس‌های بعد یاد گرم کسی لبخندی به لبش خواهدآورد.

همین.
#حمیدسلیمی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خواستن، به رغم سادگی پنهان شده در کلمه، روالی بسیار پیچیده است.

توجه آگاهانه ما به نیازهای فوری - و گاه بدوی - و پنهان کردنش در لایه هایی خوشرنگ از دگرنماییِ امر انسانی ساده و قطعی، و البته پیداکردن جذابیتهایی که در وجود دیگری قابل مشاهده است و ترکیبی است از رویاهای ما و خواسته های بیان شده یا نشده. یک ترکیب شورانگیز و گاهی غیرقابل کنترل از همکاری  ضمیرهای خودآگاه و ناخودآگاه، که دستشان همیشه در یک کاسه است.
تجربه های اندک من یادم داد دوباره دیدن کسی که روزی دوستش داشتی، یا دوباره دل بستن به کسی که می دانستی و می دانی نباید جزئی از روز و شبش باشی، یا دوباره باز کردن پرونده خواستن ، وقتی جانت به ناتوانی در داشتن ارتباطی عمیق - با قواعد روزگار نو- آغشته است، همه یک هدف مشترک را دنبال می کنند: خودآزاری.
بله، من هنوز هم با همه سلولهای تن و روحم معتقدم در تنهایی شرافت و لذتی نیست. اما آموخته ام حتی تنهایی سرد و رنجور هم آسیبش کمتر است از کشف طعم سرمای کلمات کسی که زمانی خورشید داغ تابستانت بود. یا آوردن همین بلا، سر کسی که گرمای کلماتت تنها گوشواره اش بود در همه زمستان ها.
علاقه همیشه در مراجعه نیست. صورت عشق گاهی فقط رفتن است، رفتن بدون آسیب رساندن، به خود یا دیگری.
همین.   
#حمیدسلیمی
 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

وقتی کسی دلمان را شکست و رفت ، لبه های تیز روح شکست خورده‌مان را کاش بتوانیم مهار کنیم . که نرویم اختلال های هورمونی‌مان را ، غرور شکسته مان ، خواهش تنمان را تسکین بدهیم با دریدن روح و تن آدم بیگناهی که حوالی ماست و خوشرنگ به نظر می رسد و ایستگاه امنی است برای آسودنی کوتاه . کاش لااقل برایش بگوئیم برایمان فقط یک نیمکت دنج گوشه پارکی خلوت است ، وانمود نکنیم خورشید آسمان عمرمان را پیدا کرده‌ایم ....
روی پلشتی هر اسمی بگذاری ماهیتش تغییر نمی کند . زخم می‌زنیم به هم ، و خبر نداریم این دایره بسته است و درنهایت رفتارت به آغوش گناه آلود خودت بازخواهدگشت . فقط این وسط کاش دلهای کمتری را زخم خورده و غمگین تنها بگذاریم ....
#حمیدسلیمی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...