Mehrdad_winch ارسال شده در 16 مهر، 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، 2022 دشمن خویشیم و یار آنکه ما را میکشد غرق دریاییم و ما را موج دریا میکشد زان چنین چندان و خوش ما جان شیرین میدهیم کان ملک ما را بشهد و قند و حلوا میکشد خویش فربه مینماییم از پی قربان عید کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا میکشد آن بلیس بی تیش مهلت همی خواهد ازو مهلتی دادش که او را بعد فردا میکشد همچو اسماعیل گردن پیش خنجر خوش بنه در مدزد از وی گلو، گر میکشد تا میکُشد نیست عزرائیل را دست و رهی بر عاشقان عاشقان عشق را هم عشق و سودا میکشد کشتگان نعره زنان یا لیت قومی یعلمون خفیه صد جان میدهد دلدار، پیدا میکشد از زمین کالبد بر زن سری وانگه ببین کو ترا بر آسمان بر میکشد یا میکُشد روح ریحی میستاند راح روحی میدهد باز جان را میرهاند، جغد جان را میکشد آن گمان ترسا برد، مؤمن ندارد آن گمان کو مسیح خویشتن را بر چلیپا میکشد هر یکی عاشق چو منصورند، خود را میکشند غیر عاشق و انما که خویش عمدا میکشد صد تقاضا میکند هر روز مردم را اجل عاشق حق خویشتن را بی تقاضا میکشد بس کنم یا خود بگویم سر مرگ عاشقان؟ گر چه منکر خویش را از خشم و صفرا میکشد 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .