ReLIFE ارسال شده در 21 اردیبهشت، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، 2023 ما دهه شصتیها عموما به سندروم بادکنک ترکیده دچار هستیم، که اساسا آن قدیمترها بادکنک هم چیزی لوکس و دست نیافتنی مثل تمام چیزهای دیگر بود که باید یکی دو هفته عزایش را میگرفتیم تا آخر سر والدین با یک حالت سگ خورد طوری خریدش را قبول کنند و آن وقت تازه ماجرا آغاز میشد که باید پول اندک داده شده را با خودت به در مغازهی بقالی محل میبردی و زل میزدی به ورقهی سایزبندی شدهی بادکنکهایی که آنجا از کوچک به بزرگ آویزان بودند و پول آدم هیچ وقت به آن بزرگترهایش نمیرسید و همیشه یکی از آن وسطهایش سهم آدم میشد که سر رنگش هم نمیشد با آقای بقال چانه زد و با یک نگاه برو ببینم بچه تا سیاه و کبودت نکردم طوری آدم را راهی میکردند و به خانه که میرسیدیم با چه ذوقی بادکنک مذکور را باد میکردیم و تمام سعیمان هم این بود که به جایی نخورند و نترکند و هیچ کدامشان هم بیشتر از یکی دو روزی دوام نمیاوردند و میترکیدند و تازه آنجا بود که تکه پارههایش را برمیداشتیم و به هزار زحمتی باد و نخ پیچشان میکردیم و گاهی حتی ذوق آن تکه پارههای بادکنک از خودش هم بیشتر میشدند برایمان، و این ماجرای بادکنک ترکیده را تا همین امروز هم با خودمان داریم و انگار که هرچقدر هم که حواسمان باشد، باز هم بادکنکهای زندگیمان میترکند و دل خوش میکنیم به آن تکه پارههای جا مانده از آن، لذت تباه ، لذت بردن از چیزهایی که هیچ وقت کامل و درست نبودهاند 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Milatii ارسال شده در 21 اردیبهشت، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، 2023 ۱ ساعت قبل، ReLIFE گفته است: ما دهه شصتیها عموما به سندروم بادکنک ترکیده دچار هستیم، که اساسا آن قدیمترها بادکنک هم چیزی لوکس و دست نیافتنی مثل تمام چیزهای دیگر بود که باید یکی دو هفته عزایش را میگرفتیم تا آخر سر والدین با یک حالت سگ خورد طوری خریدش را قبول کنند و آن وقت تازه ماجرا آغاز میشد که باید پول اندک داده شده را با خودت به در مغازهی بقالی محل میبردی و زل میزدی به ورقهی سایزبندی شدهی بادکنکهایی که آنجا از کوچک به بزرگ آویزان بودند و پول آدم هیچ وقت به آن بزرگترهایش نمیرسید و همیشه یکی از آن وسطهایش سهم آدم میشد که سر رنگش هم نمیشد با آقای بقال چانه زد و با یک نگاه برو ببینم بچه تا سیاه و کبودت نکردم طوری آدم را راهی میکردند و به خانه که میرسیدیم با چه ذوقی بادکنک مذکور را باد میکردیم و تمام سعیمان هم این بود که به جایی نخورند و نترکند و هیچ کدامشان هم بیشتر از یکی دو روزی دوام نمیاوردند و میترکیدند و تازه آنجا بود که تکه پارههایش را برمیداشتیم و به هزار زحمتی باد و نخ پیچشان میکردیم و گاهی حتی ذوق آن تکه پارههای بادکنک از خودش هم بیشتر میشدند برایمان، و این ماجرای بادکنک ترکیده را تا همین امروز هم با خودمان داریم و انگار که هرچقدر هم که حواسمان باشد، باز هم بادکنکهای زندگیمان میترکند و دل خوش میکنیم به آن تکه پارههای جا مانده از آن، لذت تباه ، لذت بردن از چیزهایی که هیچ وقت کامل و درست نبودهاند بشدت حال کردم با اینککه دهه شصت نیسم ولی بشدت سخنانت درک میکنم 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ReLIFE ارسال شده در 22 اردیبهشت، 2023 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، 2023 6 ساعت قبل، Milatii گفته است: بشدت حال کردم با اینککه دهه شصت نیسم ولی بشدت سخنانت درک میکنم مچکرم البته خودم هم نیستم ،، ولی متنش فکر میکنم مناسب دهه ما هم باشه . نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .