رفتن به مطلب

بوی ادکلن


Black_wolf

ارسال های توصیه شده

حالمان خوب تر از هر زمان دیگری بود.
بعد از کمی قدم زدن سوار ماشین شدیم و من طبق عادت همیشگی ام ادکلنِ جیبی کوچکم را از کیفم بیرون آوردم و روی لباسم اسپری کردم...
از آن لبخندهایی که پدرِ صاحب دلم را در آورده بود روی لبانش نقش بست.
احساس کردم از بوی ادکلن خوشش آمده بود.
آنقدر دوستش داشتم که جانم را هم برایش میدادم یک ادکلنِ جیبی چه ارزشی داشت؟...
بی معطلی گفتم : "بیا واسه تو"
با وحشت خود را عقب کشید و با نگرانی گفت: " عطر؟ نه نه... اسمشو میخوای خرافات یا هرچی بذاری بذار ولی من نه عطر میگیرم نه به کسی هدیه میدم.
آخرین بار به خاطر همین عطر رابطه ای که فکرشو نمیکردم تموم شد! "
تهِ دلم از یادآوریِ آخرین رابطه اش لرزید از دیدگاهش هم تعجب کرده بودم اما نمیخواستم ناراحتش کنم و با لبخندی حرفش را تایید کردم و بحث را به موضوعِ دیگری کشاندم...
چند وقت بعد رابطه ی ما هم با همه ی حال خوبش به پایان رسید بی آنکه عطری به هم هدیه داده باشیم...
هیچ وقت نشد که به او بگویم این عطر نیست که جدایی می آورد ؛
 رابطه ها از جایی که پای غرور و سخت گیری بهشان باز میشود ؛ متلاشی میشوند...
وگرنه هنوز هم که هنوز هست پدربزرگ شیشه های یادگاری عطری که مادربزرگ برایش خریده بود را نگه داشته است...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

44 دقیقه قبل، ReLIFE گفته است:

منم سه تا شیشه عطر( البته خالی نیست ، دلم نیومد استفاده کنم ازشون ) دارم که حدودا برای ۹ سال پیش هست . 🚶‍♀️

 

چ خوب احسنت ان شالله روزی ب خوشی ازشون استفاده کنی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...