رفتن به مطلب

▒ این تایپک تقدیــم به کودکان بے سرپرستـــ ░▒


kambiz_landar

ارسال های توصیه شده

spacer.png

تو هم دوست داشتی آرزوهایت را 



که در کوچه های ویرانه گم شده اند 


دوست داشتی رازهایت را 




وقتی نگاه می کردی، معجزه بوجود می آمد 



تو ترانه ی غمگینی بودی 


پر از وحشت مادر 


پر از وسوسه در شعرهای پدرکه از تو باران بوجود آوردند 


شعر شدی چون ستاره و سرود 

تو را از کوچه ها جدا ساختند 

از درختانی که با تو حرف می زدند 

و از شبی که خواهد رسید 

دلت گرفته بود زیبای کوچک 

از مدرسه- که به جای زنگ تفریحصدای گلوله به گوش می رسید 


خفاش ها شهر را گرفته بودند 


تمام لحظه ها شب اند – شب 

تو هیچگاه صبحانه نخوردی 

و با جنگ بزرگ شدی 

سهم تو از دنیا، تنها شهادت برادرانت بود 

تو پنجره ات را دوست می داریکه قطره های تگرگ متجاوزند 


هنوز بیداری 


کوچه ها و خانه ها بوی سهم تو 


و شعرهای پدر را می دهند 

معجزه شد در چشم هایت کودک زیتون 

می دانم دریاها بین من و تو فاصله انداخته است 

تو دیگر تنها نیستی ما قایق می شویم 


و هیچ طوفانی نمی تواند جدایمان کند...
من مــــــے بافم ...تو مـــــــــے بافے...


من کلاه تا سـرت را گرم کنم...
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...