گندم24 ارسال شده در 5 اردیبهشت، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، 2023 کرمعلی سی سال قبل ازدواج کرده بود و از زندگیش خیلی خوشحال و از همسرش خیلی خیلی راضی بود . روزی از روزها سگی زنشو گاز گرفت ، و بر اثر گاز گرفتگی زنش مریض شد و بعداز مدتی فوت کرد کرمعلی خیلی مغموم و دلشکسته شد ، و هیچوقت از منزلش خارج نمیشد ، و کلا در انزوا فرو رفت بچه های کرمعلی به پدر پیرشان پیشنهاد ازدواج مجدد دادند اما پیرمرد قبول نکرد و به عشق اولش پایبند بود، از طرف بچه ها اصرار و از طرف کرمعلی انکار. بعد از مدتی اصرار فرزندان نتیجه داد و پیرمرد قبول کرد که ازدواج کند. بچه ها هم گشتند و یه دختر بیست ساله و خوشگل برای پدرشان انتخاب کردند جشن مفصلی هم گرفتند و عروس خانوم رو به خونه پیرمرد قصه ما بردند . عروس خانوم از همه لحاظ خیلی به کرمعلی میرسید ، و تلاش میکرد پیرمرد را خوشحال کند چند روز که گذشت پیرمرد خوشحال و سرمست از ازدواجش، بچه هاشو صدا زد و گفت: به شکرانه ازدواجش پنج گوسفند را قربانی کنند، و دو گوسفند را بین فقرا... یک گوسفند را بین خواهر و برادراش ، و یک گوسفند را برای شام خودش و همسرجوانش بیاورند. بچه ها گفتند : پدرجان گوسفند پنجم را چیکار کنیم؟ کرمعلی گفت : گوسفند پنجم را برای سگی که مادرتان را گاز گرفته ببرید خدا به این سگ خیر بدهد، انگار اون مصلحت منو بهتر از خودم میدونست...... � درد بگیری الهی کرمعلی عزیزان قدر خودتون بدونید دم عیدی به خودتون ظلم نکنید به خودتون ستم نکنید بلند نشید بشورید بسابید ازما گفتن همه ی مردها مثل کرمعلی هستند پیشاپیش هم روزمرد وروز کرمعلی مبارک 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 6 اردیبهشت، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، 2023 در ۱۴۰۱/۱۱/۱۶ در 15:53، گندم24 گفته است: کرمعلی سی سال قبل ازدواج کرده بود و از زندگیش خیلی خوشحال و از همسرش خیلی خیلی راضی بود . روزی از روزها سگی زنشو گاز گرفت ، و بر اثر گاز گرفتگی زنش مریض شد و بعداز مدتی فوت کرد کرمعلی خیلی مغموم و دلشکسته شد ، و هیچوقت از منزلش خارج نمیشد ، و کلا در انزوا فرو رفت بچه های کرمعلی به پدر پیرشان پیشنهاد ازدواج مجدد دادند اما پیرمرد قبول نکرد و به عشق اولش پایبند بود، از طرف بچه ها اصرار و از طرف کرمعلی انکار. بعد از مدتی اصرار فرزندان نتیجه داد و پیرمرد قبول کرد که ازدواج کند. بچه ها هم گشتند و یه دختر بیست ساله و خوشگل برای پدرشان انتخاب کردند جشن مفصلی هم گرفتند و عروس خانوم رو به خونه پیرمرد قصه ما بردند . عروس خانوم از همه لحاظ خیلی به کرمعلی میرسید ، و تلاش میکرد پیرمرد را خوشحال کند چند روز که گذشت پیرمرد خوشحال و سرمست از ازدواجش، بچه هاشو صدا زد و گفت: به شکرانه ازدواجش پنج گوسفند را قربانی کنند، و دو گوسفند را بین فقرا... یک گوسفند را بین خواهر و برادراش ، و یک گوسفند را برای شام خودش و همسرجوانش بیاورند. بچه ها گفتند : پدرجان گوسفند پنجم را چیکار کنیم؟ کرمعلی گفت : گوسفند پنجم را برای سگی که مادرتان را گاز گرفته ببرید خدا به این سگ خیر بدهد، انگار اون مصلحت منو بهتر از خودم میدونست...... � درد بگیری الهی کرمعلی عزیزان قدر خودتون بدونید دم عیدی به خودتون ظلم نکنید به خودتون ستم نکنید بلند نشید بشورید بسابید ازما گفتن همه ی مردها مثل کرمعلی هستند پیشاپیش هم روزمرد وروز کرمعلی مبارک طلبت نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
kambiz_landar ارسال شده در 6 اردیبهشت، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، 2023 خخخخخخخخخخخخخخخ نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .