SanaZi ارسال شده در 31 مهر، 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 مهر، 2022 میخواستم با تنهایی کنار بیایم، دلم با تنهایی کنار نیامد رفت تنهایی و جایش را به یک عشق آسمانی داد شکست شیشه غمهایم و پر شد از شادی روزگارم نه در رویاهایم تو را سوار بر اسب سفید میبینم نه مثل پرنده در آسمانها من تو را بی رویا همینجا در کنار خودم میبینم نشستهای روی پاهایم، خیلی خوب فهمیدهای که چقدر دوستت دارم و بلند فریاد میزنی دوست داشتنت را بی قید و شرط، بی منت، بدون خواهش، بدون التماس من تو را دارم تو اینجا هستی دقیقا کنار من چند لحظه به وسعت تمام لحظهها، نگاهت میکنم و همین میشود که من تو را حس میکنم یک احساس بی پایان که تو را در بر گرفته و درونم را از عطر حضور عاشقانهات پر کرده تویی قبله راز و نیازهایم، دستانت را به من سپردهای و گرم شده دستهایم تا همینجا همین خط، بگذار آخر خطمان را نشانت دهم آخر خط ما یک نقطه چین بی پایان است … میخواهم همه بدانند که عشقمان ابدی و جاودان است … (بدون مخاطب) SanaZ 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .