حسین138 ارسال شده در 22 بهمن، 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، 2022 (ویرایش شده) درد دل مجنون با خدا مجموعه: آرامش سبز یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست * عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود * سجده ای زد بر لب درگاه او پر ز لیلا شد دل پر آه او * گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای * جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای * نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی * خسته ام زین عشق، دل خونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن * مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو … من نیستم * گفت: ای دیوانه لیلایت منم در رگ پیدا و پنهانت منم * سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی * عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختم * کردمت آوارهء صحرا نشد گفتم عاقل می شوی اما نشد * سوختم در حسرت یک یا ربت غیر لیلا بر نیامد از لبت * روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی * مطمئن بودم به من سرمیزنی در حریم خانه ام در میزنی * حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود * مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم ویرایش شده 22 بهمن، 2022 توسط Niloofar 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .