رفتن به مطلب

Saniya

کاربر عضو
  • تعداد ارسال ها

    67
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

تمامی مطالب نوشته شده توسط Saniya

  1. Saniya

    اهنگ‌ معین کل دنیامی

    مرسی
  2. Saniya

    موزیک

    http://dl.golsarmusic.ir/GolsarMusic-Root/98/10 Dey/29/insta/50cent - Candy Shop.mp3.
  3. Saniya

    اهنگ‌ معین کل دنیامی

    همش معین
  4. Saniya

    تست هوش

    اره دیدم بعد اینک جواب فرستادم جواب ۵
  5. Saniya

    تست هوش

    ۲
  6. Saniya

    😁

    ﺍﯾﻦ ﮐﻪ شوهرتون ﭘﯿﮑﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﯾﺎ پورشه ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭه ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ : . . . بلهههههه درست حدس زدین مهم اینه که شوهر داشته باشین
  7. Saniya

    🦋

    گل اگر خار نداشت دل اگر بی غم بود اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود، زندگی، عشق، اسارت، قهر و آشتی، همه ی بی معنا بود فریدون مشیری
  8. Saniya

    🌺

    ز یاران کینه هرگز در دل یاران نمی ماند به روی آب جای قطره ی باران نمی ماند
  9. Saniya

    داستان کوتاه

    هر از چندگاهی، دختری به پدرش اعتراض می‌کرد که زندگی سختی دارد و نمی‌داند چه راهی رفته که باعث این مشکلات شده است. این دختر همیشه در زندگی در حال جنگ بود. به نظر می‌رسید هر مشکلی که حل می‌شود، یک مشکل دیگر به دنبالش می‌آید. پدرش که سرآشپز بود او را به آشپزخانه برد. او سه کتری را پر از آب کرد و هر کدام را روی دمای بالا قرار داد. زمانی که آب هر سه دیگ به جوش رسید، او سیب زمینی ها را در یک کتری ، تخم مرغ‌ها را در کتری دیگر و دانه های قهوه را در کتری سوم گذاشت. سپس ایستاد تا آن ها نیز آب پز شوند؛ بدون این که به دخترش چیزی بگوید. دختر غر می‌زد و بی صبرانه منتظر بود تا ببیند پدرش چه می‌کند. پس از بیست دقیقه، او گازها را خاموش کرد. پدر سیب زمینی ها را از قابلمه خارج کرد و داخل یک ظرف گذاشت. تخم مرغ ها را نیز خارج کرد و داخل یک ظرف گذاشت. او قهوه ها را نیز با ملاقه خارج کرد و آن را داخل یک فنجان ریخت سپس به سمت دخترش برگشت و از او پرسید: دخترم چی می‌بینی؟ دختر گفت: سیب زمینی، تخم مرغ و قهوه پدر گفت: بیشتر دقت کن و به سیب زمینی ها دست بزن. دختر این کار را کرد و فهمید که آن ها نرم شده اند سپس از دخترش خواست تا تخم مرغ ها را بشکند. زمانی که تخم مرغ ها را برداشت فهمید که تخم مرغ ها سفت شده اند. در نهایت، پدر از دخترش خواست که قهوه را بچشد. عطر خوش قهوه لبخند را به روی لب های دختر آورد. سپس از پدرش پرسید: پدر این کارها یعنی چه؟ پدرش گفت: سیب زمینی، تخم مرغ و قهوه، هر سه با یک ماده یعنی آب جوش مواجه شدند اما واکنش آن ها متفاوت بود. سیب زمینی سفت و سخت بود اما در آب جوش نرم و ضعیف شد. تخم مرغ شکننده بود و یک لایه نازک داشت که از مایع داخل محافظت می‌کرد، اما زمانی که با آب جوش مواجه شد، مایع داخل سفت گردید. با این حال، دانه قهوه خاص بود. وقتی با آب جوش مواجه شد، آب را تغییر داد و یک ماده جدید ایجاد کرد. تو کدام یک از این سه ماده ای؟!
  10. Saniya

    🌺

    برای کسی که شگفت‌زده‌ی خود نیست معجزه‌ای وجود ندارد. اشنباخ
  11. Saniya

    🦋

    تمام چیزی که الان به آن احتیاج داری این است که احساس خوبی داشته باشی. هر چه احساس خوب بیشتری داشته باشی، چیزهای بهترِ بیشتری را سمت خود جذب خواهی کرد.
  12. Saniya

    🌹

    اجازه دهید قضاوتتان کنند ؛ اجازه دهید اشتباه در موردتان فکر کنند بگذارید پشت سرتان حرف بزنند ، افکار دیگران مشکل شما نیست شما مهربان،معهد به عشق ورزیدن و آزاد بمانید مهم نیست آنها چه می گویند یا چیکار میکنند حق ندارید به ارزش خودتان و زیبایی صداقت وجودی خودتان شک کنید فقط بدرخشید مثل هر روزی که میدرخشید
×
×
  • اضافه کردن...