رفتن به مطلب

Narges23

کاربر عضو
  • تعداد ارسال ها

    281
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط Narges23

  1. هم اکنون، Lotus گفته است:

    دقیقا به شرطی که فقط شعار ندیم متاسفانه همه فقط شعار قشنگ میدن تو عمل صفر ...انشالله که به همت هم روزی ایران گلستان شود البته در عمل نه حرف...⚘️🙏

    خب مشکل جامعه ما همینجاست همه چیز شعاره.... وقتی هرکس ب فکر بالا رفتن خود و خانواده اشه با پارتی بازی وضعیت از این بدتر هم میشه امیدوارم این ریشه ظلم بسوزه 🤕

    • Thanks 3
  2. 20 ساعت قبل، حسین138 گفته است:

    سلام 

    در اصل ی جورا بخوای حساب کنی، بیشتر توهین هست تا ی مطلب، واقعیت، یا ی مطلب از نوع بینش آگاهانه،،، 

    من این مطلب رو فقط ی توهین به خودمون دیدم 

    توهین نیست حرف جوری دیگه نوشته شده جنبه های منفی زندگی ی ایرانیه ن توهین ب شما یا هر شخص دیگه ای اینجور مطالب باید با راه حل باشه ن فرار از زندان😁😂😕

    • Thanks 3
  3. در ۱۴۰۲/۶/۲۷ در 13:56، Lotus گفته است:

    راستش از ایرانی بودنم غمگینم، کاش می‌شد استعفا داد و در نقطه‌ی دیگری از جهان ، بدون اندوه زندگی کرد و حتی به خاطر نیاورد ایران دقیقا کجای تاریخ و کجای جغرافیای جهان ایستاده و آدم‌هاش در چه حال و شرایط اسفباری زیست می‌کنند و چقدر باید دوید و به هیچ چیز نرسید. که مردمش به اندازه‌ی کاخ می‌دوند و به قدر کوخ هم ندارند، که هرچه بیشتر می‌فهمند، از شادی و نشاط دورتر می‌شوند و هرچه انسان‌تر، از رفاه دورتر...
    غمگینم از شرایطی که هرروز و هرشب به چشم می‌بینم و به جان لمس می‌کنم و خبرهایی که هر لحظه می‌شنوم و تمام وجودم رنج می‌کشد. غمگینم که چهره‌ی کریه فقر را اینقدر به همه‌مان نزدیک حس می‌کنم و شکاف طبقاتی که هرلحظه بیشتر می‌شود و فرزندان محروم و معصومی که گوشه‌ی خیابان به فال‌فروشی و شیشه پاک کردن و گلفروشی ایستاده‌اند و کاری از دستم ساخته نیست. غمگینم که به ادارات و بنگاه‌های مسکن و هر نقطه از شهر سر می‌زنم و رنگی از عدالت و انصاف نمی‌بینم و غمگینم که مردان و زنان سرزمینم را آشفته و شرمنده و ناامید می‌بینم و ناامیدی آنقدر ریشه دوانده که نمی‌توان به سادگی دست به کار شد و دستان او را از سقف افکار و آرزوهای مردم کوتاه کرد.
    کاش می‌شد انصراف داد از تماشای این‌همه اندوه و از تماشای ظلم‌های آشکار و از تماشای بی‌رحمی‌های ناگزیر مردمِ به ستوه آمده نسبت به همدیگر و از تورم و فساد و از دست‌کم گرفتن زنان و کم‌حساب کردن تلاش‌ها و دستاوردهای دختران و زنانی که پا به پای مردان می‌دوند و می‌جنگند تا حفره‌های خالی جهانشان را پر کنند. غمگینم از تماشای حفره‌های خالی بی‌شماری که با هرچقدر تقلا، پر نمی‌شوند!!!

    می‌گفت: ماشینم را فروختم تا فقط زنده بمانم، می‌گفت: صاحبخانه اثاثم را وسط کوچه ریخته، می‌گفت: پدرم هزینه‌ی تحصیلم را ندارد و ترک تحصیل کردم. می‌گفت: من و همسرم سه شیفت کار می‌کنیم و وقتی برای زندگی کردن و باهم بودن نداریم. می‌گفت: پول نیست و نه ازدواج می‌کنم نه حتی به آن فکر می‌کنم. می‌گفت: فلانی از فقر زیاد، خودش را کشته.
    می‌گفت: دلخوشی و تفریح؟ همین که هنوز زنده‌ایم شکر! می‌گفت: شکمِ گرسنه چه می‌فهمد احساسات و انسانیت و شعور چیست؟ می‌گفت:.........
    یک شانه برای گریه کردن قرض بدهید به من...

    خب همیشه ک فرار از سختی ها راه حل نبوده و نیست اینجوری در نظر بگیر دوست عزیزم نوشته شما تمام جنبه های منفی زندگی در ایران رو ریختی تو ی پارچ و واقعا اون پارچ گنجایش این همه حجم رو نداره حرف حسابم اینکه تا کی تا کجا آخرش چییییی؟ فرض کن مهاجرت کردی ولی خانواده چی عزیزانت چی فامیل چی ،،،، ی چیزای از ریشه و اصل خرابه ی عقاید هایی کهنه شده گاندی جمله قشنگی میگه مردم حتی لباس هایی اندازه شون نیست و توی کمد استفاده نمیشه رو هم دور نمیریزن پس چ جوری میخان عقاید پوچ رو کنار بزارن حرف آخرم این همه سختی باید ی روزی ب پایان برسه لیاقت مردم ایران بیشتر از اینا هست ولی ب شرطی ک دل هرکسی برای دیگری بسوزه .😕

    • Thanks 3
  4. در ۱۴۰۱/۱۲/۲۴ در 19:45، حسین138 گفته است:

    سلام، آره جاده بودم تازه آمدم، خسته خسته خخخخ،

    فردا صبح میام خدمتتون الان برم برا کارا شخصی، پنج روزه حمام نرفتم خخخخ

    حسنی حموم نرفته😂

    • Haha 1
  5. شده دردی به دلت ریشه کند، آب شوی؟ 

    همه شب با غمِ دلتنگی خود، خواب شوی؟

     

    شده آیا ک غمی ریشه به جانت بزند؟

    گره در روح و روانت، به جهانت بزند؟ 

     

    شده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد؟ 

    گره‌ات کور شود غم به روانت برسد؟

     

    شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک؟ 

    من به این چاره‌ی بیچاره دچارم هرشب... 

    دلم برای همه اتون تنگ شده بود 😥🥲

    • Like 1
    • Thanks 2
×
×
  • اضافه کردن...