namirao

‏وضعیتم واقعا ترسناکه؛ افسردگی شدید، استرس آینده، بی‌پولی، بی‌خوابی، تظاهر به شاد بودن و اورثینک.

هوم هق

هق

دوتا تیکه از کتاب “خداحافظ گاری کوپر” از رومن گاری رو مینویسم براتون چون قشنگ بودن و شمام باید ببینیدشون . همین. •‏ چهار روز میشد که او را ندیده بودم. ‏چهار روز کم نیست، یک عمر است، هواپیما‌ها در یک ساعتش دو هزار کیلومتر راه می‌روند. • میلیون ها و میلیاردها آدم توی این دنیا هستند که همه شان می توانند بی تو زندگی کنند. آخر من بدبخت چرا نمی توانم؟ ....

بگم میری دوستاشونو بزنی؟

ولی هممون باید یه باباطاهر داشتیم که وقتی حالمون خوب نبود بهمون میگفت: «گل سرخم چرا پژمرده حالی؟ بیا قسمت کنیم دردی که داری.»

چ هیجان انگیزناک

نباید اینکه دوستام دوستای جدید پیدا میکنن آزارم بده. نمیخوام دوستامو با بقیه شریک بشم... از دوستام دوری کنید پلیز