-
تعداد ارسال ها
62 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
تمامی مطالب نوشته شده توسط نیکا000000
-
قـــلــقــلــک😁💯روش دل بردن متناسب ماه تولد
نیکا000000 پاسخی برای نیلوفرآبی ارسال کرد در موضوع : مطالب طنز
جالبه خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ- 22 پاسخ
-
- 1
-
بووووووووووووووس خخخخخخخخخخخخخخ
- 9 پاسخ
-
- 1
-
من شهر دارم، اما خانه نه. من کوه دارم، اما درخت نه. من آب دارم، اما ماهی نه. من چه هستم؟
- 9 پاسخ
-
- 2
-
مردی در حال نگاه کردن به عکس یک نفر است. دوستش از او میپرسد که او کیست؟ مرد پاسخ میدهد: «من خواهر و برادر ندارم. اما پدر این مرد، پسر پدر من است.» آن عکس چه کسی بود؟
-
وای امتحانامو خیلی گند زدم میترسممممممممم
- 1 پاسخ
-
- 2
-
دقت کردید هر موقع بد تیپ میزنید یه نفری که خیلی مهمه واستون رو می بینید!
-
تو جاده تصادف شده بود… همه ی جمع شده بودن منم واسه اينكه صحنه رو از نزديك ببينم از اون ور داد زدم گفتم: بريد كنار من پدرشم!! وقتي رسيدم ديدم اوني كه تو خيابان افتاده يه الاغه!! هيچي ديگه اون وسط مسطا چندتا خانم و آقا از شدت پاره گي به دليل خنده به درجه رفيع شهادت نائل شدن…… بعله….
-
یک دقیقه بی تو برای من شصت ثانیه میگذره پ چی فکر کردی؟؟؟؟ فکر کردی خیلی مهمی؟؟؟؟؟ برو بابااا
-
ﮔﻮﮔﻞ ﻋﺰﯾﺰ ﺑﺬﺍﺭﺣﺪﺍﻗﻞ 2 ﺗﺎ ﺣﺮﻑ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻤﻮ ﺗﺎﻳﭗ ﮐﻨﻢ ﺑﻌﺪ ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻥ ﺁﺑﺮﻭ ﺣﯿﺜﯿﺘﻢ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮ همه ی
-
پشت یه نیسان جمله سنگینی نوشته بود کمرم شکست … همه دنبال یارن من به دنبال بارم ، فوق لیسانس شهید بهشتی هم دارم … لامصب گند زد تو انگیزم با این جملش من دیگه درس نمیخوووونم اصلا !!!
-
بیاین دیگهه حوصلم سر رفت بیاین هر چی دلتون میخواد بگین خاطره خنده دار بگین بدوییین
- 2 پاسخ
-
- 1
-
وسایل زیادی هستند که میتوانند همراه انسان باشند، یکی از ضروریترینها البته در دنیای امروز تلفن همراه است. در دنیای امروز که هیچ، تا حالا به این فکر کردید که اگر در زمان باستان هم تلفن همراه وجود داشت، چه اتفاقاتی میافتاد یا نمیافتاد؟ یکی از اتفاقاتی که قطعاً نمیافتاد، تراژدی رستم و سهراب است! داستان رستم و سهراب را که یادتان هست؟ اولِ کار، رستم خودش را به آن راه میزند، پسرش را نمیشناسد و سهراب را میکشد؛ بعد کولیبازی درمیآورد و توی سر خودش میزند که وای پسرم را کشتم! حالا کاری به این نداریم که قبلش سهراب چندین بار میخواهد رستم را از جنگ بازدارد و رستم پافشاری میکند که باید جنگ کنیم. اصلاً باباها همهشان همینجوری هستند. به حرف حساب بچههایشان گوش نمیکنند تا کار از کار بگذرد. داستان رستم و سهراب آنجا به تلفن همراه نیاز پیدا میکند که رستم ضربه را به سهراب میزند و بعد تازه یادش میافتد که یکی را دنبال نوشدارو به دربار کیکاووس پادشاه ایران بفرستند! کیکاووس نوشدارو را با تأخیر میدهد. ناز آمدن کیکاووس، باعث مرگ پسر و به وجود آمدن ضرب المثل «نوشدارو بعد از مرگ سهراب» میشود. خب حالا اگر رستم تلفن همراه داشت که این مشکل پیش نمیآمد. اول اینکه نیاز به فرستادن پیک نبود. رستم شخصاً زنگ میزد که کیکاووس توی رودربایستی بیفتد و حتماً نوشدارو را بدهد. دوم اینکه مگر قحطش بود که کیکاووس طاقچه بالا بگذارد؟ رستم به اینترنت تلفن همراه وصل میشد. در یکی از این اپلیکیشنهایی که خریدار و فروشنده را مستقیم به هم وصل میکنند، آگهی میزد: «خریدار نوشدارو فوری». احتمالاً یکی همان لحظه نوشدارو داشت و با ارزانترین قیمت میتوانست جان بچهاش را نجات دهد. البته خوب که فکر میکنم رستم نمیتوانست خیلی با برنامههای جدید و اپلیکیشنهای تلفن همراه کار کند. چرا؟ چون از سهراب دور بود و همیشه این بچهها هستند که برای بابایشان برنامه نصب میکنند و به او یاد میدهند چطوری باید از جدیدترین امکانات تلفن همراه استفاده کند. قصه اینطوری تمام میشد که سهراب در حالی که خون زیادی ازش رفته بود، گوشی خودش را از زیر زره فولادین درمیآورد و به دست رستم میداد و با صدای زخمی و خسته میگفت: بابا! از گوشی من استفاده کن فقط لطفاً توی فایلهای شخصی ام نرو. نتیجه اینکه تلفن همراه خیلی خوب است و دست مخترعش را باید بوسید. اگر پیش از اینها اختراع شده بود، چه بسیار غصهها که پیش نمیآمد.
-
نمیگن خو منتظرم
-
خخخخخخخخخخخخ
-
اوم بیاین خاطره اولین قرار عاشقانه خودتون رو بگین حوصلم سر رفته بیاین بحرفیم
- 4 پاسخ
-
- 3
-
من رفتم دیگه درس بخونم شب بخیر
- 1 پاسخ
-
- 1
-
شباکه مے خوابے گوشیتوکجامیزارے؟
نیکا000000 پاسخی برای kambiz_landar ارسال کرد در موضوع : گفتگوی آزاد
اره میگن خطر ناکه ولی من ساعته گوشیو کوک میکنم صبح پاشم واسه همین کنارم میزارم تا ساعت زنگ خورد قطع کنم بقیه بیدار نشن- 11 پاسخ
-
- 1
-
چندتا از دروغ هاي مشهورمون : . فقط امضای رئیس مونده . این لباس جنسش ترک اصله . به چشم خواهری میبینمش . همه ی بچه ها خوشگلن . از فکر تو تا خود صبح بیدار بودم . این آخرین سیگاریه که میکشم . منو تو جوونیام ندیدی . این بهترین کادوییه که تو زندگیم گرفتم . مرسی من نمی خورم، رژیم دارم . از این همه ی یه دونه مونده، همش رو فروختم . عموم فوت کرده بود نتونستم بیام . مادر نزاییده کسی رو که چپ نگام کنه . خونه رو تخلیه کنین پسرم ازدواج کرده . شما فرم رو پر کنین ما باهاتون تماس می گیریم
- 2 پاسخ
-
- 2