رفتن به مطلب

آیساان

کاربر عضو
  • تعداد ارسال ها

    3
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط آیساان

  1. تقریباتوزندگیهمهیهنقطهایوجوددارهکهازشامیدمیجوشهواونموقعکهدلشازهمهجاوهمهکسمیگیرهبازمبهکمکاونامیدتهدلشسرپامیشهبعضیوقتااونسرچشمهیهچیزیهکهمیخوایبهشبرسیمثلاینکهدانشجوباشیوبخوایمثلادکتربشیبعضیهاهمآبشارامیدشونرسیدنبهیهآدمهگاهیهمبحثرسیدندرکارنیستالبتهشایدبههدفترسیدهباشیوازیهجاییبهبعددیگهنقطهیامیدتبستگیداشتهباشهبهعلایقاماوایبهحالاونروزکهتمامامیدتروازدستبدیتقریبامیشیمثلکسیکهچیزیبرایازدستدادنندارهوسختترینجایماجرابههمینجاختممیشهبیشترآدماییکهافسردنوسرشونتولاکخودشونهیابرعکسافسردگیانقددیوونشونکردهکهپرخاشگرویاغیشدنجزوهمینآدمانکهامیدشونبربادرفتهزندگینهاونقدرراحتهکهمثلآببکشیسرتونهاونقدسختهکهکوهکندندرپیشداشتهباشیواینطورکهبهنظرمیادآدمبایدبهچیزیامیدببندهکهمیدونهمیتونهبهشبرسهنهبهچیزیکهدرحدتوانشنیستتاهمزمانشروهدرندههمامیدشوازدستندهخلاصهتوایندنیابایداونقدرگرگباشیکهبازیسرنوشتازتیهشهربازینسازه...

    • Like 1
  2. در ۱۴۰۱/۶/۱۴ در 01:40، Secret گفته است:

    آهنگ به رسم یادگار محسن چاوشی

    748204385_photo------.thumb.jpg.da96c27f66d979bd7afc27b1fbf060b6.jpg

    ───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

    نشد با شاخه هام بغل کنم تورو! نشد نشد نشد، برو برو برو! ●♪♫
    اراده داشتم بدون کاشتن که عادتت بدم به ریشه داشتن… ●♪♫
    که عادت بدم یه گوشه بند شی! به مبتلا شدن علاقمند شی! ●♪♫


    نشد که از دلم جدا کنم تورو؛ نشد نشد گلم برو برو برو! ●♪♫
    نشد که بی دهن صدا کنم تورو؛ تمام حرف من برو برو برو! ●♪♫
    قدیما هر گلی شناسنامه داشت، تموم میشد و بازم ادامه داشت… ●♪♫
    تو شیشه گلاب تو شعر شاعرا، تو گل فروشی ها تو جیب عابرا ●♪♫

     


    همون کسا که از تو باغچه چیدنت؛ توی خیالشون ادامه میدنت ●♪♫
    نشد که از دلم جدا کنم تورو؛ نشد نشد گلم برو برو برو! ●♪♫
    نشد که بی دهن صدا کنم تورو؛ تمام حرف من برو برو برو! ●♪♫


    تو داری از خودت فرار میکنی! داری با ریشه هات چی کار میکنی؟ ●♪♫
    برو برو ولی به رسم یادگار شناسنامت رو تو خونه جا بذار… ●♪♫
    برو برو ولی به رسم یادگار شناسنامت رو تو خونه جا بذار… ●♪♫

    ───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

     

    بهبه 🌺👍

    • Like 1
  3. روزهاییرفتندوخاطرهشدنددرمیاناینخاطراتکسانیهستندکهدیگرخودشاننیستندوفقطیادشانباقیستزمانزودترازآنچهفکرشرامیکنیممیگذردوگاهیبهمافرصتنمیدهدخیلیازحرف‌هاینگفته‌مانرابزنیمیاکارنکرده‌ایرابهسرانجامبرسانیمولیبازهمبادانستناینهاخیلیچیزهاراموکولمیکنیمبهفرداییکهخودمانهمنمیدانیمدرآنوجودداریمیانهمانندگفتنکلمه‌یدوستتدارمبهآنکهدوستشداریمگاهیخیلیزوددیرمیشودهمیشهزمانوزمانهباماخوبرفتارنمیکندوفرصت‌هاراازمامی‌گیرددرایندنیایکوچککههرلحظهممکناستجداییازراهبرسدآیاجاییبرایقهروجوددارد؟اصلاازکجامعلومفرصتیبرایآشتیباشدکهبرایدیگرینازمیکنیمومنتظرهستیماواولبیایدچراپیشقدمنمیشویم؟چراقدربودنهارانمیدانیم؟ساعتوروزوماهوسالدستبهدستهمداده‌اندتاروزیدست‌هایماراازهمجداکنندپسدستتراجوریبهدستمبدهکهاگریکروزهمنبودمخاطرهیبدازمندرذهنتنماندمراپسنزنمگرچقدرجامیخواهم؟همانگوشهکنار‌هایقلبتهمبرایمکافیستدوستمبدارهمانگونهکهمندارمگاهیهمتوپاپیشبذارشایدتوراهیبرایآمدننگذاشتهباشیگهگداریهمکهشدهغرورتراپشتدرقلبمجابگذاروباعشقواردشوخلاصهبگویمنگذاردرحسرتمهریبمانمکهمیدانمدروجودتوجوددارد...

    • Like 1
×
×
  • اضافه کردن...