نفس آشفته می دارد چو گل جمعیت ما را
پریشان می نویسد کلک موج احوال دریا را
در این وادی که می بایدگذشت از هر چه پیش آید
خوش آن رهرو که در دامان دی پیچید فردا را
ز استثنائـات است که کسي را بـه خاطر آنچه که هست دوست بدارند. اکثر آدمها چيزي را در ديگران دوست دارند که خود به آنها امانت مي دهند: خودشان را، تفسير و برداشت خودشان را از او ...
"گوته"
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر, مهر مادر, جانشین ندارد ، شیر مادر نخورده مهر مادر پرداخته شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچکس حقیقت من را نشناخت
جز معلم ریاضی عزیز ام
که همیشه می گفت:
گوساله ، بتمرگ