رفتن به مطلب

مریم۲۵

کاربر عضو
  • تعداد ارسال ها

    4
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

11 دنبال کننده

درباره مریم۲۵

آخرین بازدید کنندگان نمایه

256 بازدید کننده نمایه

دستاورد های مریم۲۵

Apprentice

Apprentice (3/14)

  • One Year In
  • Well Followed
  • Dedicated
  • First Post
  • One Month Later

نشان‌های اخیر

10

اعتبار در سایت

بروزرسانی وضعیت تکی

نمایش تمام بروزرسانی وضعیت توسط مریم۲۵

  1. یک شبی مجنون نمازش را شکست
    بی وضو در کوچه لیلا نشست

    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود

    سجده ای زد بر لب درگاه او
    پر ز لیلا شد دل پر آه او

    گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
    بر صلیب عشق دارم کرده ای

    جام لیلا را به دستم داده ای
    وندر این بازی شکستم داده ای

    نشتر عشقش به جانم می زنی
    دردم از لیلاست آنم می زنی

    خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
    من که مجنونم تو مجنونم مکن

    مرد این بازیچه دیگر نیستم
    این تو و لیلای تو … من نیستم

    گفت: ای دیوانه لیلایت منم
    در رگ پنهان و پیدایت منم

    سال ها با جور لیلا ساختی
    من کنارت بودم و نشناختی

    عشق لیلا در دلت انداختم
    صد قمار عشق یک جا باختم

    کردمت آوارهء صحرا نشد
    گفتم عاقل می شوی اما نشد

    سوختم در حسرت یک یا ربت
    غیر لیلا بر نیامد از لبت

    روز و شب او را صدا کردی ولی
    دیدم امشب با منی گفتم بلی

    مطمئن بودم به من سر میزنی
    در حریم خانه ام در میزنی

    حال این لیلا که خوارت کرده بود
    درس عشقش بیقرارت کرده بود

    مرد راهم باش تا شاهت کنم
    صد چو لیلا کشته در راهت کنم

×
×
  • اضافه کردن...