ШHłTΞ ШФŁŦ ارسال شده در 22 دی، 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 دی، 2022 ویرانه نشین بیدلی چنان از خود به در شده بود که به ویرانه ای رفته و بر تل خاکی خفته بود. دلبر به بالینش رفت; او را خفته دید; نامه ای نوشت و بر آستین بیدل به خواب رفته بست. سپیده دم که دلداده از خواب چشم گشود، نامه ای بر آستین خود بسته دید، آن را گرفت و خواند; نازنین غارتگر دل نوشته بود: ای دلداده ای که خود را بیدل می خوانی، اگر بازرگانی برخیز به بازار رو، و سیم و زر بگیر و بستان. اگر پارسائی پرهیزکاری، برخیز به پرستش خدا بنشین و شب زنده داری کن و اگر عاشق پاکبازی، خواب به چشم خود راه مده و از این خفتن و از عشق بی خبر ماندن شرم کن... نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .