نیلوفر ارسال شده در 25 آبان، 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، 2022 اسب سواری ، مرد افلیجی را سر راه خود دید ڪه عصا بهدست پیاده میرود ، افلیج از او کمک خواست، مرد سوار دلش به حال او سوخت ، از اسب پیاده شد او را از جا بلند ڪرد و بر روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند! مرد افلیج ڪه اڪنون خود را سوار بر اسب میدید دهنه ی اسب را ڪشید و گفت: اسب را بردم ... و با اسب گریخت! پیش از آنڪه دور شود صاحب اسب داد زد: تو تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی، اسب مال تو ؛ اما گوش ڪن ببین چه میگویم؛ مرد افلیج اسب را نگه داشت! مرد سوار گفت: هرگز به هیچ ڪس نگو چگونه اسب را به دست آوردی! میترسم ڪه دیگر "هیچ سواری" به پیادهای رحم نڪند. «كليله و دمنه» نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .