رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

پیری‌ام را

در تخت خوابانده‌ام

تا مرگ از او مراقبت کند

 

این زمستان گیر کرده در ساعت را

چه کسی به دیوار خانه کوبیده؟

عقربه‌های یخ زده 

به بهار نخواهند رسید

 

خانه از تنهایی می‌ترسد

و پنجره را تا انتهای غروب باز گذاشته‌ام

پای باران را به باغچه کشانده‌ام

اما گلدان، سلولِ انفرادی گل‌ها بود

 

ماه دارد شب را

به آن طرف دنیا می‌برد

و ستاره‌ها زیبایی‌شان تمام می‌شود

 

فراموش نکردن انتقامی‌ست که از خودمان می‌گیریم

می‌خواهم کنار پیری‌ام بخوابم

مرگ ادامه‌ی نقشم را بازی کند

 

#محمد_بهرادنیا

ارسال شده در
2 ساعت قبل، Mariam گفته است:

پیری‌ام را

در تخت خوابانده‌ام

تا مرگ از او مراقبت کند

 

این زمستان گیر کرده در ساعت را

چه کسی به دیوار خانه کوبیده؟

عقربه‌های یخ زده 

به بهار نخواهند رسید

 

خانه از تنهایی می‌ترسد

و پنجره را تا انتهای غروب باز گذاشته‌ام

پای باران را به باغچه کشانده‌ام

اما گلدان، سلولِ انفرادی گل‌ها بود

 

ماه دارد شب را

به آن طرف دنیا می‌برد

و ستاره‌ها زیبایی‌شان تمام می‌شود

 

فراموش نکردن انتقامی‌ست که از خودمان می‌گیریم

می‌خواهم کنار پیری‌ام بخوابم

مرگ ادامه‌ی نقشم را بازی کند

 

#محمد_بهرادنیا

🌹🌹

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...