رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

دل پریشانم ولی داری تماشا میکنی

من که هیچم، تو خودت را نیز حاشا میکنی

 

قصد رفتن کرده ای مردانگی کن ، زودتر

لحظه ی جان دادنم،  امروز و فردا میکنی

 

بین آغوشت گرفتی تا که دلداری دهی؟

      این وداع آخرین را از چه زیبا میکنی؟

 

حالم از این قسمت و تقدیر میریزد بهم

برگه ی تدفین دل را مهر وامضا میکنی

 

ژست فاتح داری و مغرور و جذابی ، قبول

من که مجنونت نبودم ، شرح ِ لیلا میکنی

 

هر چه با من کرده ای یک روز می آید سرت

می‌رسد روزی که ذات خویش ، رسوا میکنی

 

من که همراز تو بودم این شده عاقبتم

وای من، زین پس چه ها با خلق دنیا میکنی 

 

خوب میدانم که بعد از من دوباره می‌روی

    صفحه ای دیگر برای بازیت وا

میکنی

 

بینوایی میشود مسحورِ  چشمانِ تو باز

عشوه می آیی خودت را در دلش جا میکنی 

 

تا که رام تو شود ، دنیا به کام ِتو شود

آن نگاه دلفریبت ، مست و شهلا

میکنی

 

با شگرد دلبری و خنده های زیر لب

خیمه ی شب بازی ات را خوب بر پا میکنی

 

مانده ام دیگر چه گویم ،از کمالاتت‌‌، رفیق !

ام‌شیطانی ، ولی مشق زلیخا میکنی

 

کم بشو بازیچه ی دست کِس و ناکس عزیز

چون عروسک هستی و بیخود تقلا میکنی

 

"حمیدرضا طاهری"

"پاییز ۴۰۳"

 

ارسال شده در
در ۱۴۰۳/۱۰/۱۶ در 12:27، حمیدرضا طاهری گفته است:

دل پریشانم ولی داری تماشا میکنی

من که هیچم، تو خودت را نیز حاشا میکنی

 

قصد رفتن کرده ای مردانگی کن ، زودتر

لحظه ی جان دادنم،  امروز و فردا میکنی

 

بین آغوشت گرفتی تا که دلداری دهی؟

      این وداع آخرین را از چه زیبا میکنی؟

 

حالم از این قسمت و تقدیر میریزد بهم

برگه ی تدفین دل را مهر وامضا میکنی

 

ژست فاتح داری و مغرور و جذابی ، قبول

من که مجنونت نبودم ، شرح ِ لیلا میکنی

 

هر چه با من کرده ای یک روز می آید سرت

می‌رسد روزی که ذات خویش ، رسوا میکنی

 

من که همراز تو بودم این شده عاقبتم

وای من، زین پس چه ها با خلق دنیا میکنی 

 

خوب میدانم که بعد از من دوباره می‌روی

    صفحه ای دیگر برای بازیت وا

میکنی

 

بینوایی میشود مسحورِ  چشمانِ تو باز

عشوه می آیی خودت را در دلش جا میکنی 

 

تا که رام تو شود ، دنیا به کام ِتو شود

آن نگاه دلفریبت ، مست و شهلا

میکنی

 

با شگرد دلبری و خنده های زیر لب

خیمه ی شب بازی ات را خوب بر پا میکنی

 

مانده ام دیگر چه گویم ،از کمالاتت‌‌، رفیق !

ام‌شیطانی ، ولی مشق زلیخا میکنی

 

کم بشو بازیچه ی دست کِس و ناکس عزیز

چون عروسک هستی و بیخود تقلا میکنی

 

"حمیدرضا طاهری"

"پاییز ۴۰۳"

 

سلام

شعر واقعا لذت بخش بود

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...