حمیدرضا طاهری ارسال شده در 4 فروردین ارسال شده در 4 فروردین (ویرایش شده) خنده ها را میپذیرم طعنه ی اغیار .. نه روی زانو مینشینم تکیه بر دیوار .. نه حرف رفتن میزنی دیگر بریدم خسته ام بی تو حیرانم ولیکن خواهش بسیار .. نه زردی رخساره ام تفسیر مجنونی مکن اندکی دلواپست هستم ولی بیمار .. نه بین رویاها هنوزم مالک قلب منی بین خوابم دوستت دارم ولی بیدار .. نه من که دوشادوش تو رفتم تمام لحظه ها لعنتی .. من نیمه ی پنهانتم .. سربار .. نه خنده هایت دلبرانه عشوه هایت بی نظیر گفته هایت دلنشین است حیف در کردار .. نه بال و پر دادم تو را فکر پریدن کرده ای رهگذر بودی عزیز دل مرا غمخوار .. نه آنچه فهمیدم ز تو بودی و حالا نیستی خاطره شاید شوی اما برایم یار .. نه عشق تو بازی و تو الحق عجب بازیگری مات و مبهوتت شدم اما بدان اینبار .. نه گر چه منصور تو و مهرت شدم ای بی وفا بعد تو سر میدهم بر چوبه های دار .. نه قطره ی اشکی چکاندم پشت پایت جای آب دل پریشان تو باشم با نگاه تار .. نه بیقراری مرا دیدی به لبخندی ژکوند بی تفاوت دیده بودم اینچنین بی عار .. نه در بلاتکلیفی مطلق تقلا میکنی غصه و غم بی کران دادی .. دگر آزار .. نه روی احساسات دل چیدم لحد را خوب شد اشتباهاتم شود بعد از تو هم تکرار .. نه " حميدرضا طاهری " تهران.پاییز ویرایش شده 4 فروردین توسط حمیدرضا طاهری 1 2 نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .