رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در (ویرایش شده)

بارون می‌بارید...قطره های بارون با ذوق زمین رو لمس‌میکردن...بیاد تو بودم...دلم هوای با تو قدم زدن تو بارونو داشت...خندیدن از ته دل...اما حالم غریب بود ...خیلی غریب...قلب رنجورم دست ذهن و قلبمو گرفت و گفت لذت تنها قدم زدن یه چیز دیگه است...بریم...بریم کنار زمین خیس شیم...

ویرایش شده توسط Black white
  • Black white عنوان را به بی عنوان... تغییر داد

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...