Black_wolf ارسال شده در 21 آبان ارسال شده در 21 آبان من ظرفیتم یهو پر میشه. بدون اینکه اطرافیانم چیزی بفهمن. یه روز صبح بلند میشم از خواب و میبینم دیگه نمیتونم تحمل کنم. به اندازه کافی بخشیدم، فداکاری کردم، کوتاه اومدم. یهو اون فرد سقوط میکنه و جلوی چشمم میشکنه و خرد میشه. دقیقا مثل اون جملات معروف، به خودم میام میبینم از دستش عصبانی نیستم، ناامید نیستم، ناراحت نیستم، هیچی نیستم. فکر کنم خیلیهامون اینطوری هستیم که اگه رسیدیم اینجا دیگه راه برگشتی نیست. آدمِ سنگی این ته خط خیلی بیشتر از اون یکی که حالا سقوط کرده و دیگه کوپنش جا برای فرصت دوباره نداره قربانیه. ما قربانیهای بخشیدنهای مکرریم. 1 نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .