رفتن به مطلب

درد دل ...رفیق جان


Black_wolf

ارسال های توصیه شده

اگه یک روز خواستی گریه کنی؛ منو صدا بزن، قول نمیدم که بخندونمت ولی میتونم باهات گریه کنم، اگه یک روز خواستی فرار کنی؛ واسه اینکه منو صدا بزنی اصلاً درنگ نکن، قول نمیدم که ازت بخوام بمونی، ولی میتونیم باهم فرار کنیم، اگه یک روز نمی خواستی با کسی حرف بزنی، منو صدا بزن تا باهم سکوت کنیم، اگه یک روز منو صدا زدی و جوابی نشنیدی، تو بدو بیا سمتم چون اینبار قطعا من به تو نیاز دارم .

 

میدانی رفیق درد دلم چیست ؟

عاشقانه هایم را قورت دادم

توف کردم به مردم غریب کش این شهر سیاه

نمیدانم میدانی یا نه

در این شهر بوی آشغال کرکس ها مشامم را نیش میزند

رفیق

چندوقت است کارم شده شمردن برگ های زرد

غمم زیاد است رفیق

دکتر ها جوابم کرده اند میگویند دیوانه شدی ولی تو باور نکن

گفتند اشک بریز خالی میشوی

خالی که نشدم هیچ پرشدم از بی کسی

که چرا ؟؟ کسی اشک هایم را پاک نمیکند و بگوید اشک نریز تو من را داری

رفیق دیوانه آنها هستند نه من

چند روزیست ماهی قرمز های کوچک حوض ما روی آب خوابیده اند

چه خواب شیرینی رفیق از جایشان تکان نمیخورند

نمیدانم چرا ؟

مرد زندانی میخندید

شاید به زندانی بودن خویش و شاید به آزادی من

راستی رفیق زندان کدام سوی میله هاست ؟

ولش کن

راست میگویند من دیوانه شدم

 

ویرایش شده توسط Black_wolf
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...