رفتن به مطلب

مرگ به اختیار


تهمینه

ارسال های توصیه شده

مرگ به اختیار 🧚‍♀️

سنی ازم گذشته و بچه‌ها بزرگ شدند ، ولی نه تنها کارم کم نشده  ، بلکه با بزرگتر شدن بچه ها و بدنبال آن ، توقعات و مخارج و مسئولیت هایشان نیز ! که کار و درآمدزاییِ بیشتری را مطالبه میکند.❗

نیروی بدنی ام نیز دیگه اون نیروی  ۵۰سال پیش نیست.😟

بدنم دیگر مثل سابق به حرفم گوش نمیدهد، احساس می کنم به یک ماشینِ فرسوده و مدل پایین تبدیل شده ام که به زور می خواهم آنرا سرپا نگه دارم بلکه بتوانم مثل سابق ازش کار بکشم......

تا میایم یک طرف را درست کنم ، صدای جایی دیگه در میاد !

پاتوقم شده مطب این دکتر و آن آزمایشگاه و تهیه دارو و..😷


تا اینکه یکروز یکی از دوستان قدیمی زنگ زد و خواست بروم به دیدنشان ،☺️  آنقدر نرفته بودم ، و بخاطر پرداختن به کار و مشغله به منظور دادنِ رفاه بیشتر به اعضای خانواده ام،  سرویس دهیِ همیشگی به خواسته های تمامی ناپذیرشان ، و بودنِ تمام مدت در اختیارشان، دوستانم را تقریبا از زندگیم حذف کرده بودم،.... که دوباره شروع به بهانه آوردن و طفره رفتن کردم .
دوستم موقع خداحافظی  گفت : فلانی! تو هنوز نمردی؟ ما مدتیست که مُردیم و بُردیم......!!!!😳

مکالمه که قطع شد از خودم پرسیدم این چی گفت؟🤔

دوباره شماره اش را گرفتم و پرسیدم منظورت چی بود؟
خندید و گفت باید بیایی که بگویم.‼️

فردا که شد ، جزو اولین نفراتی بودم به رستورانی که آدرس داده بودند وارد شدم...🤨😏

همه که جمع شدند ، دوست قدیمی که مرا به آنجا کشانده بود گفت  : بچه ها! دوستمان آمده که اگر عرضه اش را داشت، بمیرد و فردایش زنده بشود تا چند صباحی را هم به میل خودش زندگی کند.

و آنجا بود که فهمیدم معنیِ   «مردن به اختیار» چیست و چقدر لذتبخش است..

حالا مدتیست که مرده ام 🤫🤭

 مشکلات اعضای خانواده تمام شدنی نیست❗
واقعا اگر من بمیرم چکار خواهند کرد همان‌ کار را از الآن به بعد بکنند.

من قرار نیست تمام زندگیم را وقف آنها کنم و به جای آنها و برای آنها زندگی کنم.😟

کاش چند سال پیش مرده بودم و فریادِ بدنم و روحم  را تا این‌حد بلند نمی کردم ، که به آسمانها برسد.😞

مدتیست که به جای رفتن به مطب دکترها و تهیه دارو و درمان! آبمیوه ای برای خودم درست می کنم ، 
یک فنجان دمنوش یا چای  برمیدارم و در بالکن یک متری ام خودم را به قطعه ای کیک و موسیقی مهمان می کنم. 

به کلاسهای ورزش و جلساتِ بگو بخندِ رفقا و دوستان قدیمی میروم.

تجاربِ فراوانی دارم که در اختیارِکسانیکه طالبشان هستند قرار میدهم.
معلومات عمومی و زبان خارجی ام را ارتقاء میدهم.

هر روز ساعتی را به  مدیتیشن و حرکات ورزشی آرامبخش برای بدنی که بیش از ۶۰ سال برایم بی چشمداشت خدمت کرده است، می پردازم..

کتاب می خوانم و به فلسفه زندگی و چراهایی که سالهای طولانی در دلم انباشته شده ، فکر می کنم و به دنبال جوابشان هستم.

بعد از  «مرگم»، افرادِ خانواده ام کم کم یاد گرفتند که  روی پای خودشان بایستند ، هر چند که در مرگم خیلی غمگین و بهت زده شده بودند و می خواستند از آن جلوگیری کنند، ولی من "مرگِ به اختیار" را انتخاب کرده بودم و تازه معنی رهایی؛ آزادی و خوشبختی را درک می کردم.

پیشنهاد می کنم شما نیز " مرگِ به اختیار" را برای افرادی که تا بحال ، زندگیتان را به پایشان ریخته اید،برگزینید..... 
و مدتی نیز به زندگیِ نکرده تان،بپردازید....


مرگ به اختیار ، 
و...‌‌..
چشیدنِ لذتِ زندگی بعد از آن، 

         نوش جانتان 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...