رفتن به مطلب

اولین باری که دیدمش


Black_wolf

ارسال های توصیه شده

اولین باری که دیدمش،

دقیقا مطمئن نبودم که دوستش دارم.

اولین باری که دلم خواست کسی رو بغل کنم، فهمیدم عاشقش شدم.
گاهی وقتا زندگی خلاصه می‌شه بین سلام اول و خداحافظی آخر.
به خودم که اومدم، هنوزم هر بیست و چهار ساعت می‌شد یه شبانه روز.
هنوزم هفته، هفت روز داشت و به هر دوازده ماه می‌گفتند یه سال.
به خودم که اومدم، دیگه خودم نبودم.
بعد از اون انگار، روزا کوتاه‌تر شده بود و دلِ آسمون بیشتر می‌گرفت.
بعد از اون چاه تنهاییم عمیق‌تر شده بود و هر شب بارون  میومد.
انگار فقط اومده بود که بفهمم، روزای بعد از اون، اسمش «زندگی» نیست.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...