Black_wolf ارسال شده در 28 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اردیبهشت سوگند به بوسهام که بر مُنحنیِ شانهات شِکُفت! هر جا باران نمیبارید، تو را آرزو کردم سوگند به گرمای دستم، که رویِ دستِ خوش عطرت ریخت، هر جا سخن از عشق نبود تو را خواستم سوگند به لرزش پِلکَت وقتِ بوسه که از جنسِ بارانی و وطنِ عشق، جیبِ پیراهنِ سبزِ توست! سوگند به لبخندت، "ما"خطِ آخرِ همان شعریم که خدا وقتِ نوشتنِ داستانِ عشق زیر لب نجوا میکرد بخوان، بخوان مرا که شعر خوانیِ تو دل از چلچلهها نیز میبَرَد! 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .