Black_wolf ارسال شده در 27 اردیبهشت، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، 2023 پدر پدر که باشی،کُت را برشانه فرزندت میاندازی چهرهات خشن میشود و دلت دریایی،آرام نمیشوی تا تکه نانی بیاوری پدر که باشی میخواهی ولی نمیشود نمیشود که نمیشود. در بلندایی از این شهر مُشتِ نشدنها بر زمین میکوبی پدر که باشی عصا میخواهی ولی نمیگویی هر روز خَمتر از دیروز مقابل آینه تمرین محکم ایستادن میکنی پدر که باشی حساس میشوی به هر نگاه پرحسرت فرزندت به دنیا، تمام وجود خودت را محکوم برآوردن آرزوهایش میکنی پدر که باشی در کتابی جایی نداری و هیچ جایی زیر پایت نیست، بیمنت ازین غریبهگی هایت میگذری تا پدر باشی پشت خندههایت فقط سکوت میکنی. پدر که باشی به جُرم پدر بودنت حکم همیشه دویدن را برایت بریدهاند. بی هیچ اعتراضی فقط میدوی و درتنهائیت نفسی تازه میکنی. پدر که باشی پیر نمیشوی ولی یک روز بیخبر تمام میشوی و پُشتها را خالی میکنی با تمام شدنت حس آرامش را بعد از عمری تجربه میکنی پدر که باشی دربهشتی که زیر پای تو نبود هم، دلهرههایت را مرور میکنی. 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Elnaz ارسال شده در 27 اردیبهشت، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، 2023 Like 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .