Black_wolf ارسال شده در 27 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت تکلیفمان معلوم است؛ هیچ اختیاری این وسط نیست... تو باید تا آخر دستانت بند باشد به نوازش دستان من و تا ابد توی قهوه ای چشمانت غرق شوم... تو باید عادت بدهی خودت را به نوازش تار های پریشان من و من باید به شعر گفتن از آن چال لپ سمت چپت عادت کنم... من به غر غر های زیر لب تو بعد از دعوا و تو به قربان صدقه های من برای آن ابروهای درهمت باید عادت کنی... هیچ اختیاری این وسط نیست؛ من و تو محکومیم به همدیگر... به هم قدم شدن باهم و تجربه کردن همه چیز کنار هم... ما به جرمِ عشق محکومیم به همدیگر... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Elnaz ارسال شده در 27 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .