Black_wolf ارسال شده در 26 اردیبهشت، 2023 ارسال شده در 26 اردیبهشت، 2023 خوشبخت بودیم اما هیچوقت نتونستیم از کنار هم بودن لذت ببریم چون باید پولامون رو پس انداز میکردیم واسه خرید خونه همیشه هر چیزی رو که دوست داشتیم میگفتیم الان نه، الان باید خونه بخریم. باهزارسختی و کُلی صرفه جویی کردن پولامون رو پس انداز کردیم.. بالاخره موفق شدیم خونه رو خریدم. از فردای اون روز به فکر این بودیم لوازم خونمون رو جدید کنیم. گوشت و مرغ تو خونه همیشه باشه میوه های چند رنگ داشته باشیم. با اومدن بچه به فکر این بودیم که بچمون لباساش خوب باشه خلاصه تا وقتی بچه هامون سرو سامون گرفتن هر روز دغدغه چیزی رو داشتیم . خونه بزرگ تر، ماشین بهتر، مبل زیباتر، خرج دانشگاه، عروسی جهیزیه و... روزها گذشت و ما پیر شدیم. ما موندیم و یه خونه بزرگ یه ماشین پارک شده توی پارکینگ که استفاده نمیشه بچه هایی که درگیر زندگی خودشونن. ما پیر شدیم و از زندگی لذت نبردیم. پیر شدیمو یادمون افتاد هنوز اون کافه که قرار بود اولین سالگرد عروسیمون بریم نرفتیم. یادمون افتاد اون شام رویایی دونفره رو نخوردیم یادمون اومد هیچ سالگرد ازدواجی رو نگرفتیم یادمون اومد چقدر زود تولد هم دیگر رو فراموش کردیم یادمون اومد پشت تلفن فقط لیست خرید رو گفتیم و حال همو نپرسیدیم و... از زندگیتون لذت ببرید قبل از اینکه دیر بشه 2 نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .