رفتن به مطلب

تیمور لنگ


Topaz

ارسال های توصیه شده

تیمور لنگ چنین میگوید که: شگفت زده شدم از پدری با دَه پسرش که لقمه های آنچنان بزرگ میگرفتند، پرسیدم اهل کجایید؟ گفت زابل. گفتم آیا رستم از میان شما بوده؟ گفت بله این دَه پسر من نیز رستم هستند. من که مردی بلند قد هستم پیش آنها کوتاه قد بودم...

از آنجا قصد کردم سپاهی از زابل به لشکرم بیفزایم. هنگامی که به زابل رسیدم هزاران رستم دیدم، از سالار زابلستان خواستم تا چند تن از این مردان را برای سپاهم ببرم، اما گفت این مردان از دوره رستم تا امروز عادت دارند در قشون ایران باشند و هرگز سرباز اجنبی نمیشوند... او یک دست لباس رزم به من داد که بسیار برایم بزرگ بود.
(بر طبق برخی روایات تاریخی تیمور لنگ جنایتکار در سیستان توسط یکی از پهلوانان این دیار به ضرب گرز لنگ شد)

به نقل از کتاب منم تیمور جهان گشا ترجمه ذبیح الله منصوری


 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

57 دقیقه قبل، Topaz گفته است:

تیمور لنگ چنین میگوید که: شگفت زده شدم از پدری با دَه پسرش که لقمه های آنچنان بزرگ میگرفتند، پرسیدم اهل کجایید؟ گفت زابل. گفتم آیا رستم از میان شما بوده؟ گفت بله این دَه پسر من نیز رستم هستند. من که مردی بلند قد هستم پیش آنها کوتاه قد بودم...

از آنجا قصد کردم سپاهی از زابل به لشکرم بیفزایم. هنگامی که به زابل رسیدم هزاران رستم دیدم، از سالار زابلستان خواستم تا چند تن از این مردان را برای سپاهم ببرم، اما گفت این مردان از دوره رستم تا امروز عادت دارند در قشون ایران باشند و هرگز سرباز اجنبی نمیشوند... او یک دست لباس رزم به من داد که بسیار برایم بزرگ بود.
(بر طبق برخی روایات تاریخی تیمور لنگ جنایتکار در سیستان توسط یکی از پهلوانان این دیار به ضرب گرز لنگ شد)

به نقل از کتاب منم تیمور جهان گشا ترجمه ذبیح الله منصوری


 

اگه واقعا حرفای خودش باشه ببین چی دیده که به جای فر خوردن رسما لیزر کرده خخخخ

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

13 ساعت قبل، Topaz گفته است:

تیمور لنگ چنین میگوید که: شگفت زده شدم از پدری با دَه پسرش که لقمه های آنچنان بزرگ میگرفتند، پرسیدم اهل کجایید؟ گفت زابل. گفتم آیا رستم از میان شما بوده؟ گفت بله این دَه پسر من نیز رستم هستند. من که مردی بلند قد هستم پیش آنها کوتاه قد بودم...

از آنجا قصد کردم سپاهی از زابل به لشکرم بیفزایم. هنگامی که به زابل رسیدم هزاران رستم دیدم، از سالار زابلستان خواستم تا چند تن از این مردان را برای سپاهم ببرم، اما گفت این مردان از دوره رستم تا امروز عادت دارند در قشون ایران باشند و هرگز سرباز اجنبی نمیشوند... او یک دست لباس رزم به من داد که بسیار برایم بزرگ بود.
(بر طبق برخی روایات تاریخی تیمور لنگ جنایتکار در سیستان توسط یکی از پهلوانان این دیار به ضرب گرز لنگ شد)

به نقل از کتاب منم تیمور جهان گشا ترجمه ذبیح الله منصوری


 

یعقوب لیس صفایی، 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...