رفتن به مطلب

دو خلبان نابینا !


ارسال های توصیه شده

دو خلبان نابینا !

دو خلبان نابینا !که هر دو عینک‌های تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپيما آمدند.
زمانی که خلبان‌ها وارد هواپیما شدند، زمزمه‌های توام با ترس و خنده در میان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام كند دوربین مخفی بوده است.

اما در کمال تعجب و ترس آن ها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده می‌شد ،چرا که می‌دیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، می‌رود.
هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه می‌داد و چرخ‌های آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند.
در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد.
یکی از خلبانان به دیگری گفت:
« می ترسم یکی ازهمین روزا مسافرها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن ‌کنند و ما نفهمیم کی باید از زمین بلند شیم، اون وقت کارهمه‌مون تمومه !»

شما اکنون و پس از خواندن این داستان کوتاه، با شیوه مدیریت دولتی در ایران آشنا شدید...
شاد کام باشید، ولی جیغ رو بزنید!!
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 1 سال بعد...
در ۱۴۰۱/۵/۱۳ در 17:05، ШHłTΞ ШФŁŦ گفته است:

دو خلبان نابینا !

دو خلبان نابینا !که هر دو عینک‌های تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپيما آمدند.
زمانی که خلبان‌ها وارد هواپیما شدند، زمزمه‌های توام با ترس و خنده در میان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام كند دوربین مخفی بوده است.

اما در کمال تعجب و ترس آن ها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده می‌شد ،چرا که می‌دیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، می‌رود.
هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه می‌داد و چرخ‌های آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند.
در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد.
یکی از خلبانان به دیگری گفت:
« می ترسم یکی ازهمین روزا مسافرها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن ‌کنند و ما نفهمیم کی باید از زمین بلند شیم، اون وقت کارهمه‌مون تمومه !»

شما اکنون و پس از خواندن این داستان کوتاه، با شیوه مدیریت دولتی در ایران آشنا شدید...
شاد کام باشید، ولی جیغ رو بزنید!!

🤣🙏...

خطاب به مدیران دولتی ... واسه تورم بچه ها مچکریم...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۱/۵/۱۳ در 17:05، ШHłTΞ ШФŁŦ گفته است:

دو خلبان نابینا !

دو خلبان نابینا !که هر دو عینک‌های تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپيما آمدند.
زمانی که خلبان‌ها وارد هواپیما شدند، زمزمه‌های توام با ترس و خنده در میان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام كند دوربین مخفی بوده است.

اما در کمال تعجب و ترس آن ها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده می‌شد ،چرا که می‌دیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، می‌رود.
هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه می‌داد و چرخ‌های آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند.
در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد.
یکی از خلبانان به دیگری گفت:
« می ترسم یکی ازهمین روزا مسافرها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن ‌کنند و ما نفهمیم کی باید از زمین بلند شیم، اون وقت کارهمه‌مون تمومه !»

شما اکنون و پس از خواندن این داستان کوتاه، با شیوه مدیریت دولتی در ایران آشنا شدید...
شاد کام باشید، ولی جیغ رو بزنید!!

بله

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...