تهمینه ارسال شده در 4 آبان، 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، 2022 ترا چشیدم و شیرينتر از وفا بودی تو ای عزیز که بودی مگر خدا بودی؟ سری به کوچه زدم روشن از ظهور تو بود سری به خانه زدم خرم از حضور تو بود به آفتاب شدم سایه تو آنجا بود به هر کتاب شدم آیه تو آنجا بود دلم گرفت و به گلخانه وفای تو رفت ز غم بر آمد و آهسته از قفای تو رفت قسم به دوست که تا دیدهام تو را دیده است ز چشمهای من این چشمهها تراویده است چه در تلاوت قرآن چه در ترانه چنگ چه در لطافت باران چه در صلابت سنگ تو عاشقانه مرا زار زار بوسیدی مرا به شیوه ابر بهار بوسیدی مگر هنوز ز حافظ حوالتی با ماست که قصه من و تو احتیاج و استغناست؟ روم به روم که شوق از نیاز حاصل نیست میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست به آشیانه یاران شبانه میآیی؟ تو ای چراغ چرا غائبانه میآیی؟ مکش به زهر فراقم به تیر قهر مدوز مرا بسوز ولی با نگاه خویش بسوز شعر :#عبدالکریم_سروش نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .