Black_wolf ارسال شده در 31 مهر، 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 مهر، 2022 یه شبایی دلم میخواد مغزمو از تو جمجمهم بکشم بیرون و بذارمش تو یه ظرف اسید بلکه خاطرات تو همون ظرف لعنتی حل بشن و برای همیشه همون جا بمونن دلم میخواد تموم حفرههای خالی قلبمو با سنگ ریزه پر کنم بلکه یادم بره چقدر داغ حسرت و آرزوهام سنگینی میکنه رو دلم دلم میخواد چشمامو با آب سرد بشورم بلکه یادم بره چه روزای سیاهی رو باهاشون دیدم دلم میخواد جسممو از پنجره بتکونم بلکه پاک بشه غبار غم از این تن خسته و رنجورم. انگار اینجا هیچوقت قرار نیست شب تموم بشه، اینقدر همه جا تاریک و سیاه باقی میمونه تا ما به پایان برسیم. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .