رفتن به مطلب

ALIREZAW

کاربر عضو
  • تعداد ارسال ها

    75
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

تمامی مطالب نوشته شده توسط ALIREZAW

  1. ALIREZAW

    زیبایی سخن

    آرامشی دارم ک طوفان را بغل کردم همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
  2. ALIREZAW

    زیبایی ادبیات روز

    من از ابراز احساسات خود هرگز نمی‌ترسم ولی از ترس ترست خانه ام را آب می‌گیرد شنیدم ساکن شهری شدی در پشت دریا، آه! دلم هر شب سراغ از قایق سهراب می‌گیرد
  3. ALIREZAW

    فاضل نظری (vip)

    چون در قلب تو می‌تازد بعد از من رقیبانم به یاد آور ک در صحرای آغوشت مزاری هست اگر یک عمر در بستر آرامشت باشی بدان ای رود در پایان راهت آبشاری است
  4. ALIREZAW

    زیبایی ادبیات

    با تو ام ای شعر ب من گوش کن نقشه نکش حرف نزن گوش کن ریشه ب خونابه و خون می‌ریزد میوه ک شد بمب جنون می‌ریزد محض خودت بمب منم دورتر میترکم چند قدم دورتر
  5. ALIREZAW

    زیبایی ادبیات

    خانه خرابی من از دوست توست آخر هر راه به بن بست توست شعله بکش بر شب تکراری ام مرده ی اینگونه خود آزاریم
  6. ALIREZAW

    پند

    چشم بیهوده ب آیینه شدن دوخته ای اشک آن روز ک آیینه شد از چشم افتاد
  7. ALIREZAW

    Vip

    ترجیح دادم لحن پر سوزم بفهماند کبریت های بی خطر خیلی خطر دارند بهتر فرشته نیستم انسان بس بالم چون ساده ترکت می‌کنند آنان ک پر دارند میخواهمت دیوانه جان میخواهمت ای کاش نا دوستانم از سر تو دست بردارند...
  8. ALIREZAW

    هوشنگ ابتهاج

    در آن شب های طوفانی ک عالم زیر و رو میشد نهانی شب چراغ عشق رل در سینه پروردم چراغ دیده روشن کن ک من چون سایه شب تا روز ز خاکستر نشین سینه آتش وام میکردم
  9. ALIREZAW

    (Vip) زیبایی سخن

    چ کسی می‌گوید ک گرانی شده است؟ دوره ارزانیست ! دل ربودن ارزان، دل شکستن ارزان، دشمنی ها ارزان ! چ شرافت ارزان تن عریان ارزان، آبرو قیمت یک تکه ی نان و دروغ از همه چیز ارزان تر قسمت عشق چقدر کم شده است، کمتر از آب روان و چ تخفیف بزرگی خورده است قسمت هر انسان راستی ، چ کسی می‌گوید ک گرانی شده است؟ دوره ی ارزانیست
  10. ALIREZAW

    اشعار خود ساخته

    دردی ک درون شعرم نهان است فهم خودم نیز از آن ناتوان است ب تو گفتم ک درونت شناور شود آن اما چ گویم ک آن نهانی جاودان است
  11. ALIREZAW

    Vip هوشنگ ابتهاج

    چ غم دارد ز خاموشی درون شغله پروردم ک صد خورشید آتش برده‌ بر خاکستر سردم
  12. ALIREZAW

    Vip

    امشب از آسمان دیده‌ی تو روی شعرم ستاره می‌بارد در زمستان دشت کاغذها پنجه‌هایم جرقه می‌کارد شعر دیوانه‌ی تب‌آلودم شرمگین از شیار خواهش‌ها پیکرش را دوباره می‌سوزد عطش جاودان آتش‌ها آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست شب پر از قطره‌های الماس است از سیاهی چرا هراسیدن آنچه از شب به جای می‌ماند عطر سکرآور گل یاس است آه بگذار گم شوم در تو کس نیابد دگر نشانه‌ی من روح سوزان و آه مرطوبت بوزد بر تن ترانه من آه بگذار زین دریچه باز خفته بر بال گرم رویاها همره روزها سفر گیرم بگریزم ز مرز دنیاها دانی از زندگی چه می‌خواهم من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو.. بار دیگر تو آنچه در من نهفته دریایی ست کی توان نهفتنم باشد با تو زین سهمگین طوفان کاش یارای گفتنم باشد بس که لبریزم از تو می‌خواهم بروم در میان صحراها سر بسایم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها بس که لبریزم از تو می‌خواهم چون غباری ز خود فرو ریزم زیر پای تو سر نهم آرام به سبک سایه به تو آویزم آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه نا پیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست
  13. ALIREZAW

    Vip

    رفیقان دوستان ده ها گروهند که هر یک در مسیر امتحانند گروهی صورتک بر چهره دارند به ظاهر دوست اما دشمنانند گروهی وقت حاجت خاکبوسند ولی هنگام خدمت ها نهانند گروهی خیر و شر در فعلشان نیست نه زحمت بخش و نه راحت رسانند گروهی دیده ناپاکند هشدار نگاه خود به هر سو می دوانند بر این بی عصمتان ننگ جهان باد که چون خوکند و بل بدتر از آنند ولی یاران همدل از سر لطف به هر حالت که باشد مهربانند رفیقان را درون جان نگهدار که آنها پر بها تر از جهانند
  14. ALIREZAW

    Vip

    بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است درد هم بی تو به بفضی ابدی زنجیر است آنچنان می‌فشرد فاصله راه نفسم که اگر زود اگر زود بیایی دیر است
  15. ALIREZAW

    زیبایی ادبیات

    روز ها فکر من این است و همه شب سخنم ک چرا غافل از احوال دل خویشتنم از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
  16. ALIREZAW

    بابا طاهر

    نمیدانم دلم دیوانه‌ی کیست کجا آواره و در خانه‌ی کیست نمیدونم دل سر گشته‌ی مو اسیر نرگس مستانه‌ی کیست
  17. ALIREZAW

    بابا طاهر

    فلک زار و نزارم کردی آخر جدا از گلعذارم کردی آخر میان تخته‌ی نرد محبت شش و پنجی بکارم کردی آخر
  18. ALIREZAW

    بابا طاهر

    الاله کوهسارانم تویی یار بنوشه جو کنارانم تویی یار الاله کوهساران هفته‌ای بی امید روزگارانم تویی یار
  19. ALIREZAW

    بابا طاهر

    دلم بی وصل ته شادی مبیناد زدرد و محنت آزادی مبیناد خراب آباد دل بی مقدم تو الهی هرگز آبادی مبیناد
  20. ALIREZAW

    بابا طاهر

    ته که دور از منی دل در برم نی هوایی غیر وصلت در سرم نی بجانت دلبرا کز هر دو عالم تمنای دگر جز دلبرم نی
  21. ALIREZAW

    بابا طاهر

    عـــــزیــزان مـــوســـم جوش بهــاره چمن پر سبزه صحرا لاله زاره دمی فرصت غنیمت دان درین فصل که دنیـــــای دنی بی اعتباره
  22. ALIREZAW

    بابا طاهر

    اگر دل دلبری دلبر کدامی وگر دلبر دلی دل را چه نامی دل و دلبر بهم آمیته وینم ندانم دل که و دلبر کدامی
  23. ALIREZAW

    بابا طاهر

    اگر شیری اگر میری اگر مور گذر باید کنی آخر لب گور دلا رحمی بجان خویشتن کن که مورانت نهند خوان و کنند سور
  24. ALIREZAW

    بابا طاهر

    بیا تا دست ازین عالم بداریم بیا تا پای دل از گل برآریم بیا تا بردباری پیشه سازیم بیا تا تخم نیکوئی بکاریم
  25. ALIREZAW

    بابا طاهر

    مکن کاری که پا بر سنگت آیو جهان با این فراخی تنگت آیو چو فردا نامه خوانان نامه خونند تو وینی نامه‌ی خود ننگت آیو
×
×
  • اضافه کردن...